Репост из: دانلود رمان افرای ابلق
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
افرای ابلق بخشی از پارت ۹۰
(بنفشه و آرام)
خواستم پا تند کنم تندتر برم که بازوم رو گرفت و گفت
- افرا! پرستار ازت معذرت خواست.
ایستادم. نفس خسته ای کشیدم و گفتم
- مهم نبود واسم. فقط دوست نداشتم دیگه بمونم.
اینبار آروم تر با هم ، هم قدم شدیم و گفت
- همین یعنی ناراحت شدی! عیبی هم نداشت ناراحت شی! حق داشتی...
ناخواسته تند گفتم
- میشه در موردش حرف نزنیم!؟
از ساختمون بیمارستان خارج شدیم و گفت
- البته... البته...
ناخوداگاه لبخند زدم و دستم رو تکون دادم
فرهاد آروم خندید و گفت
- خوبه کار میکنه!؟
پر رنگ تر خندیدم و گفتم
- آره! فقط یکم خشکه!
در ماشین برام باز کرد تا سوار شم و گفت
- فکر کنم استخر و آب گرم برای نرم شدنش خوبه...
این رمان میتونی بخری و جلو تر بخونی
یا اینکه اینجا روزی یک پارت بخونی و با لا.یک و کا.منت و سیو پارت تعامل کنی تا پارتگذاری ادامه دار شه
برای خرید بیا تو اپلیکیشن
@baghstore_app
این رمان رایگان تو پیجم بخونید👇👇
https://www.instagram.com/reel/DBJ8rJvKM_a/?igsh=MTJtcGlyazhkaGQ4dA==
(بنفشه و آرام)
خواستم پا تند کنم تندتر برم که بازوم رو گرفت و گفت
- افرا! پرستار ازت معذرت خواست.
ایستادم. نفس خسته ای کشیدم و گفتم
- مهم نبود واسم. فقط دوست نداشتم دیگه بمونم.
اینبار آروم تر با هم ، هم قدم شدیم و گفت
- همین یعنی ناراحت شدی! عیبی هم نداشت ناراحت شی! حق داشتی...
ناخواسته تند گفتم
- میشه در موردش حرف نزنیم!؟
از ساختمون بیمارستان خارج شدیم و گفت
- البته... البته...
ناخوداگاه لبخند زدم و دستم رو تکون دادم
فرهاد آروم خندید و گفت
- خوبه کار میکنه!؟
پر رنگ تر خندیدم و گفتم
- آره! فقط یکم خشکه!
در ماشین برام باز کرد تا سوار شم و گفت
- فکر کنم استخر و آب گرم برای نرم شدنش خوبه...
این رمان میتونی بخری و جلو تر بخونی
یا اینکه اینجا روزی یک پارت بخونی و با لا.یک و کا.منت و سیو پارت تعامل کنی تا پارتگذاری ادامه دار شه
برای خرید بیا تو اپلیکیشن
@baghstore_app
این رمان رایگان تو پیجم بخونید👇👇
https://www.instagram.com/reel/DBJ8rJvKM_a/?igsh=MTJtcGlyazhkaGQ4dA==