زیرِ «درخت چه کنم»
«کاسۀ چه کنم» دست گرفتن را از کودکی در افواه بسیار شنیده بودم اما زیر درخت چه کنم نشستن را نه. جستجویی کردم و دانستم که در روزگار نهچنداندور، به مسجد نو شیراز، چناری کهنسال بوده و کسانی که گرهی در کارشان میافتاده کنارش گرد میآمده و با هم سخن میگفتهاند، گاهی هم جوانمردی پیدا میشده، دستشان را میگرفته و گره از کارشان میگشوده است. همچنین دانستم که شیرازیان هنگامی که میخواهند کسی را لعن کنند میگویند «الهی زیر درخت چه کنم بنشینی» و البته دعایی دارند که «الهی زیر درخت چه کنم ننشینی».
سیمین دانشور نویسندۀ شیرازی در رمان جزیرۀ سرگردانی از این درخت یاد کرده است.
در تذکرۀ بینظیر، از غلامعلی واسطی بلگرامی (آزاد بلگرامی)، متوفی ۱۱۶۵ قمری، یک رباعی خواندم که در آن از درخت چه کنم سخن گفته شده است:
ای یار بگو حلقه به آب که زنم
خود را به چه جا به این ضعیفی فکنم
دستی داری ثمر بچین از شاخی
حیران منشین زیر «درخت چه کنم»*
این رباعی شاید نشان بدهد که استفاده از این تعبیر محدود به شیراز نمیشده و دامنۀ کاربردش تا هند رفته بوده، شاید هم نشاندهندۀ این باشد که در هندوستان و جاهای دیگر نیز درخت چه کنمی بوده که مردم دردمند، مردمی که به گردابهای بیپایاب زندگی گرفتار میشدهاند به خنکای موهومش پناه میجستهاند.
*تذکرۀ بینظیر، تألیف میرسیدعبدالوهاب، افتخار بخاری دولتآبادی، تصحیح امید سروری، انتشارات مجلس شورای اسلامی ۱۳۹۰، ص ۱۱.
@atefeh_tayyeh
«کاسۀ چه کنم» دست گرفتن را از کودکی در افواه بسیار شنیده بودم اما زیر درخت چه کنم نشستن را نه. جستجویی کردم و دانستم که در روزگار نهچنداندور، به مسجد نو شیراز، چناری کهنسال بوده و کسانی که گرهی در کارشان میافتاده کنارش گرد میآمده و با هم سخن میگفتهاند، گاهی هم جوانمردی پیدا میشده، دستشان را میگرفته و گره از کارشان میگشوده است. همچنین دانستم که شیرازیان هنگامی که میخواهند کسی را لعن کنند میگویند «الهی زیر درخت چه کنم بنشینی» و البته دعایی دارند که «الهی زیر درخت چه کنم ننشینی».
سیمین دانشور نویسندۀ شیرازی در رمان جزیرۀ سرگردانی از این درخت یاد کرده است.
در تذکرۀ بینظیر، از غلامعلی واسطی بلگرامی (آزاد بلگرامی)، متوفی ۱۱۶۵ قمری، یک رباعی خواندم که در آن از درخت چه کنم سخن گفته شده است:
ای یار بگو حلقه به آب که زنم
خود را به چه جا به این ضعیفی فکنم
دستی داری ثمر بچین از شاخی
حیران منشین زیر «درخت چه کنم»*
این رباعی شاید نشان بدهد که استفاده از این تعبیر محدود به شیراز نمیشده و دامنۀ کاربردش تا هند رفته بوده، شاید هم نشاندهندۀ این باشد که در هندوستان و جاهای دیگر نیز درخت چه کنمی بوده که مردم دردمند، مردمی که به گردابهای بیپایاب زندگی گرفتار میشدهاند به خنکای موهومش پناه میجستهاند.
*تذکرۀ بینظیر، تألیف میرسیدعبدالوهاب، افتخار بخاری دولتآبادی، تصحیح امید سروری، انتشارات مجلس شورای اسلامی ۱۳۹۰، ص ۱۱.
@atefeh_tayyeh