”… و تو، ای خوانندهٔ کویر!
پیش از آنکه چیزی بگویی، بشنو!
پیش از آنکه مرا بشناسی، خود را بشناس!
پیش از آنکه به من گوش دهی، به خویش گوش فرا دار!
زیرا من با تو بیگانه نیستم، من از خود تو سخن میگویم، که اگر جز این بود، نه تو اینجا بودی و نه من!
و اگر مرا در خود باز نیافتی، بیگمان در کویر گم خواهی شد، که اینجا سرزمین گمشدههاست.
من از نسل خویش، از تبار خویش، از تاریخ خویش، از خویش، شکایت میکنم، و این شکایت را با که توانم گفت؟
که مردم زمان من، در این بیابان، در خوابند.
اما اگر تو بیداری، اگر تو نیز چون من، در دل خویش احساس غربت میکنی، اگر تو نیز از خویش شکایت داری، اگر تو نیز در جستوجوی گمشدهای، پس بدان که در کویر، تنها نیستی…
اکنون، ما به ظاهر برای کسی بیگاری
نمی کنیم، آزاد شده ایم، بردگی برافتاده است.
اما به بردگی یی بدتر از سرنوشت محکوم شده ایم.
اندیشه ی ما را برده کرده اند.
دلمان را به بند کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده اند، و ما را به عبودیتی آزادگونه پرورده اند و با قدرت علم، جامعه شناسی، فرهنگ، هنر، آزادیهای جنسی، آزادی مصرف و عشق به برخورداری و فرد پرستی!، از درون و از دل ما، ایمان به هدف، مسئولیت انسانی و اعتقاد به مکتب! او را پاک برده اند.
و اکنون برادر،
ما در برابر این نظام های حاکم، کوزه های خالی زیبایی شده ایم که هر چه می سازند، می بلعیم.
من هر گز از ظلم نناليده ام و از خصم نهراسيده ام و از شكست نوميد نشده ام ، اما اين كلمه شوم "مصلحت" ، دلم را سخت به درد آورده .
دکتر علی شریعتی
#آرامین
@aslahane_96
پیش از آنکه چیزی بگویی، بشنو!
پیش از آنکه مرا بشناسی، خود را بشناس!
پیش از آنکه به من گوش دهی، به خویش گوش فرا دار!
زیرا من با تو بیگانه نیستم، من از خود تو سخن میگویم، که اگر جز این بود، نه تو اینجا بودی و نه من!
و اگر مرا در خود باز نیافتی، بیگمان در کویر گم خواهی شد، که اینجا سرزمین گمشدههاست.
من از نسل خویش، از تبار خویش، از تاریخ خویش، از خویش، شکایت میکنم، و این شکایت را با که توانم گفت؟
که مردم زمان من، در این بیابان، در خوابند.
اما اگر تو بیداری، اگر تو نیز چون من، در دل خویش احساس غربت میکنی، اگر تو نیز از خویش شکایت داری، اگر تو نیز در جستوجوی گمشدهای، پس بدان که در کویر، تنها نیستی…
اکنون، ما به ظاهر برای کسی بیگاری
نمی کنیم، آزاد شده ایم، بردگی برافتاده است.
اما به بردگی یی بدتر از سرنوشت محکوم شده ایم.
اندیشه ی ما را برده کرده اند.
دلمان را به بند کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده اند، و ما را به عبودیتی آزادگونه پرورده اند و با قدرت علم، جامعه شناسی، فرهنگ، هنر، آزادیهای جنسی، آزادی مصرف و عشق به برخورداری و فرد پرستی!، از درون و از دل ما، ایمان به هدف، مسئولیت انسانی و اعتقاد به مکتب! او را پاک برده اند.
و اکنون برادر،
ما در برابر این نظام های حاکم، کوزه های خالی زیبایی شده ایم که هر چه می سازند، می بلعیم.
من هر گز از ظلم نناليده ام و از خصم نهراسيده ام و از شكست نوميد نشده ام ، اما اين كلمه شوم "مصلحت" ، دلم را سخت به درد آورده .
دکتر علی شریعتی
#آرامین
@aslahane_96