✍ متن ارسالی/
تلنگری ابتدا به خود ..
دست آخر این بازیها هم تمام میشود
ما و این اقلیت هم صلح میکنیم
و چه خوب است حواسمان به
حرف هایی که میزنیم باشد.
تهمت زدن، اتهام زنی ،توهین کردن
دل شکستن ،نه با اخلاق می خواند
نه با عرفان نه با اصول نه با انسانیت.
سوادی که تهی از شعور باشد صرفا
اطلاعات سوخته ای ست که شخص
را فقط مدعی تر و شیطانی تر میکند .
اگر اطلاعات تمام جهان هستی
را بگیریم اما به قول استاد طاهری
نظام قدیم که در کودکی دوستش را
پیچانده بوده که لقمه اش را تنها بخورد
و گفت من حق پیچوندن دوستم را
نداشتم با اینکه لقمه خودم بود و
ما اینگونه بود که او را باور کردیم.
حال لقمه ها نوش جانتان اما
توهین و اهانت حتی به بازجویان و
کسانی که مدعی معاند و بی خدا بودن
آنهایید طبق آن گفته مجاز نیست،...
راستی تشخیص بی خدایی چگونه است؟!
چون آنها نیز می گویند برای خدا اتهام
می زنند و تهدید و تنبیه میکنند شماها
نیز همینطور!!! پس فرق چیست ؟!
اصلا چرا اینقدر ادبیات پس از زندان
شبیه حکومت است؟
شما که فرمودید دست به سر
کردن نیز تشعشع منفی دارد
پس چه شد که این شد..؟!
اصلا ما بدترین های روی زمین
ما معاند ما نفوذی ما منحرف و...
شما چی که بهترین ها بودید
یعنی راستش را بخواهید ما
شما را بهترین دیدیم .🙈
گاهی برای فرار از واقعیت بدم نمیاد
خودم را به کوچه علی چپ بزنم
اما نمیشود .....🙈
مثلا چطور استادی که از وحدت
گفته سبب کثرت باشد؟!
از بی نیازی بگوید خود نیازمند
تمجید باشد؟!
و اینقدر شبیه حکومت باشد !!!
خود را وسط بازی زن زندگی آزادی
بیندازد اما تمام مناسب های این حکومت
را به جا آورد از روز زن و مرد ..؟!
و دهها سند وارونگی!!!!!!!
راستی اون قدیم قدیما در
ترم چهار گفته شد :
ابتدا یعقوب خدا را بر زمین زد
و سپس خدا یعقوب را
حالا به عرض برسانم ،
شعور یعقوب تغییر کرده
و برنامه ای برای زمین زدن خدا ندارد،
و این فقط گپی ست با او که کلامش
دل می ربود نه مجادله..
درست است که ایشان و اقلیت دور برش،
مثل رهبری فقط دشمن شناسایی میکنند ،
اما ما فقط درس هامون را در حد وسع
منطبق بر دروس پاسخ میدهیم شاید اگر
روزی ورق برگشت شرمنده ی امانتی
که به ما سپرده شد نشده باشیم
و چون فعلا در سادگی باور داریم که یک
روز این وبینار بازی ها هم تمام میشود..
و همه از پدر و پسر روح القدوس به
رابطین و ضابطین معاندین منتقدین
ممتحنین و مستهجنین و نفوذی ها
بی خدایان با خدایان و............
به خانه اصلی پدر یعنی (صالح )
باز می گردیم ( حسن ظن )
چقدر اون قدیم قدیمها خوب بود که،
هنوز نفوذی نبودیم و تنها جاییکه نفوذ
می کردیم" دل" بود، دقیق همان جایی
که استاد طاهری به عنوان اولین نفوذی
وارد شد و گفت ؛
بزرگترین ثروت بدست آوردن" دل" است.
اما شد حکایت زنگ انشاء ها که قبلا
میگفتند ؛علم بهتر است یا ثروت ؟
و ما هم ساده ساده میگفتیم علم
آخرش هم نه علم داریم نه ثروت
اما اگر گفته بودیم ثروت شاید
لااقل پولدار میشدیم می رفتیم فرنگ
و چش چالمان باز میشد بلکه
"نامدار "میشدیم، و قفل هامون اونجا
می شکست و هر کس از راه می رسید
"بت "ش نمیکردیم بعد مثل جناب ابراهیم
مجبور بشیم چند سال برویم و بیاییم بتخانه
تا بت بشکنیم و وابستگی قربانی کنیم و
تازه برای اينکه نگوییم " من "مدام مجبور
شویم تبر را بر دوش "بت بزرگ" قرار
داده و بگوییم؛ این واژه ها اصوات
حلقه ها، متعلق به آن شخص بی نام
عاشق صالح محمد علی طاهری ست
که مثل شاهزادهها به زندان رفت
اما مدل دیگری برگشت...🙈
به ما گفته بود امانتدار باشید؛
این مال الهی ست لا یتناهی ست
ولی یهویی برگشت رفت فرنگ
در حالی که عوض شده بود گفت ؛
آتیش زدم به مالم واسه اهل و عیالم!!!
اخرش نفهمیدم این هم مثل اون قبر
خریدن زیر سر عیال است،!؟
چون به نظر اهل عیال و برادران
همه در نقش آزمون بانان ظاهر شدند 🙈
بهتره دیگه به قول خانم " زیبا "
که در وویسی به استاد ما و
همسر خویش در زندان گفت ؛
"زبان به دهان بگیر" وسط
دعوای زن و شوهری چیزی نگم
بلکه جنگ جمل تمام شود.
😂🙈🤔😉
ان شالله.
@AD1_review@aslahane_96