من معمولا وقتی خیلی صبرم رو از دست میدم
یه سری متن و داستان گذاشتم کنار میخوانم
یکیش اینه :
بخشی از وصیت نامه شهید لشگری:
گفتم بخوانید برای شما هم خوبه .
اسیر که شدم فرزندم دندان نداشت و زمانی که آزاد شدم او دانشجوی دندانپزشکی بود.هشت سال روزهای انفرادی اسارت چنان سخت بود که تنها همدم من مارمولکی بود که هرشب راس یک ساعت می آمد روی دیوار اتاق، یک شب تا مدتها پیدایش نشد.. دلم گرفت به این خاطر که تنها مونس و رفیق من همین مارمولک بود..
عید سال ۷۴ سرباز عراقیِ نگهبان، یک لیوان آب یخ خورد، خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد،دلش سوخت و آن را به من داد،
من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم!
به مدت ۱۲سال در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم و حسرت ۵دقیقه آفتاب راداشتم.
و ما همه این نعمت ها را داریم
شکر کنیم
و به مسیری که خدا برامون گذاشته ،تسلیم وار ، ایمان داشته باشیم❤️
یه سری متن و داستان گذاشتم کنار میخوانم
یکیش اینه :
بخشی از وصیت نامه شهید لشگری:
گفتم بخوانید برای شما هم خوبه .
اسیر که شدم فرزندم دندان نداشت و زمانی که آزاد شدم او دانشجوی دندانپزشکی بود.هشت سال روزهای انفرادی اسارت چنان سخت بود که تنها همدم من مارمولکی بود که هرشب راس یک ساعت می آمد روی دیوار اتاق، یک شب تا مدتها پیدایش نشد.. دلم گرفت به این خاطر که تنها مونس و رفیق من همین مارمولک بود..
عید سال ۷۴ سرباز عراقیِ نگهبان، یک لیوان آب یخ خورد، خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد،دلش سوخت و آن را به من داد،
من تا ساعتها از این مسئله خوشحال بودم!
به مدت ۱۲سال در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم و حسرت ۵دقیقه آفتاب راداشتم.
و ما همه این نعمت ها را داریم
شکر کنیم
و به مسیری که خدا برامون گذاشته ،تسلیم وار ، ایمان داشته باشیم❤️