Репост из: اندیشه و قلم ادبی
یکی پیش سلطان عارفان بایزید بسطامی رفت و گفت یا شیخ همه عمر در جستجوی حق بسر بردم و اند بار حج پیاده بگذاردم و چند دشمنان دین را در غزا سر از تن برداشتم، و چند مجاهدهها کشیدم، و چند خون جگرها خوردم، هیچ مقصودی حاصل نمیشود. هرچند بیشتر میجویم کمتر می یابیم. هیچ توانی گفت که کی به مقصود برسیم؟ شیخ گفت جوانمردا، اینجا دو قدمگاه است: اول قدم خلق است و دوم قدم حق. قدمی برگیر از خلق که به حق رسیدی، مادام که تو در بند آن باشی که چه خورم که حلقم را خوش آید؟ و چه گویم که خلق را از من خوش آید؟ از تو حدیثِ حق نیاید.
سعدی ، مجالس سبعه
https://t.me/andishevaghalamadabi
سعدی ، مجالس سبعه
https://t.me/andishevaghalamadabi