✔️
خاورمیانه جدید چگونه میتواند باشد؟
چرا برای آمریکا ضرور است تا خاورمیانه را به یک قطب بزرگ اقتصاد جهانی تبدیل کند؟تحقیق زیر به صورت فایل پیدیاف در ۴۳ صفحه در کانال تلگرام عبدالله شهبازی قرار گرفت.
✔️
مقدمه: از ۸ اکتبر ۲۰۲۳، یک روز پس از حمله حماس و شروع جنگ غزه و تحولات پسین در خاورمیانه، که تا امروز ادامه دارد، مکرر از طرح بزرگ برای تبدیل خاورمیانه به یک قطب بزرگ اقتصاد جهانی گفتهام. گفتم که یکی از اهداف این طرح ممانعت از گسترش نفوذ چین در خاورمیانه و به تبع آن فرارویی چین به قدرت اول اقتصادی جهان است. در تحلیل زیر تلاش میکنم جایگاه خاورمیانه و اهمیت آن را برای آینده جهان نشان دهم.
هدف اصلی این تحقیق آشنایی با تصویری است که میتواند در محافل عالی مالی- سیاسی آمریکا برای سوق دادن حرکت سرمایه به کانونی بجز چین، برای ممانعت از اقتدار اقتصادی بیشتر چین، مطرح شده و در پایه تحولات یک سال و نیم اخیر خاورمیانه، بویژه در دولت ترامپ، قرار گرفته باشد. این تحقیق میتواند، با ایضاح پتانسیلهای شگفت خاورمیانه نگاه ما را به تحولات روز جهان و منطقه و نیازهای کنونی سرمایه جهانی واقعبینانه کند. صرفنظر از اینکه ماجرای ۷ اکتبر را نقطه شروع سناریویی برنامهریزیشده بدانیم برای حذف جمهوری اسلامی ایران و نیروهای وابسته به آن در منطقه، بعنوان پیشنیاز تحقق طرح خاورمیانه جدید، یا ندانیم، تحلیل حاضر اهمیت بالقوه اقتصادی خاورمیانه را برای جهان آینده نشان میدهد.
پتانسیل عظیم خاورمیانه زمانی بالفعل میشود که ۱) خاورمیانهای که با کنفرانس قاهره (مارس ۱۹۲۱) پدید آمد، بر بنیاد قرارداد سری سایکس- پیکو (۱۶ مه ۱۹۱۶) که بلشویکهای روسیه در ۲۳ نوامبر ۱۹۱۷ متن کامل آن را منتشر کردند، و طی ۱۰۴ سال پسین کانون مهم تنش سیاسی و جنگ و خاستگاه انواع نظامهای سیاسی خودکامه بود، به منطقهای کموبیش همگرا و فاقد تنش تبدیل شود؛ ۲) سرمایه جهانی و سرمایه دولتهای ثروتمند کنونی منطقه بطور جدی به سوی تحقق این طرح سمتوسو یابد.
✔️ برخی نکات مهم: جمعیت خاورمیانه تا سال ۲۰۵۰ بیش از ۷۰۰ میلیون نفر خواهد شد.
اگر آمریکا به دلایل داخلی یا تغییر اولویتهای ژئوپولیتیک (مثلاً تمرکز بر آسیا- پاسیفیک یا اروپای شرقی) خاورمیانه را رها کند:
چین میتواند با قراردادهای بلندمدت نفت و گاز با ایران، سعودی، امارات و قطر وابستگی راهبردی ایجاد کند.
در غیاب آمریکا، کشورهای منطقه برای ثبات و توسعه به دنبال جایگزین میگردند و چین با رویکرد «عدم مداخله در امور داخلی» مقبولتر جلوه میکند.
نفوذ اقتصادی چین بتدریج به نفوذ ژئوپولیتیک تبدیل میشود، شبیه به آنچه در آفریقا رخ داد.
اگر چین بتواند سرمایهگذاری بلندمدت، پیوسته و هماهنگ با منافع کشورهای منطقه انجام دهد و همزمان آمریکا نقش سنتی خود را در تأمین امنیت و توسعه اقتصادی منطقه واگذار کند، چین ممکن است، با تسلط بر خاورمیانه، گام بلندی به سوی ارتقاء به مقام قدرت اول اقتصادی جهان بردارد.
سناریوی «خاورمیانه جدید با مشارکت ایران» هسته اصلی طرح تحول بزرگ خاورمیانه بشمار میرود. اگر فرض کنیم که نظام سیاسی ایران به دولتی عملگرا، ملیگرا یا حتی لیبرال و دوست با آمریکا، سعودی، امارات و قطر و حداقل فاقد خطر جدی برای اسرائیل تبدیل شود، آنگاه ایران نه فقط بازیگر بلکه ستون کلیدی بازسازی نظم نوین منطقهای خواهد شد.
محور اتصال ایران و گاز خلیج فارس به مدیترانه و اروپا نه تنها در قلب ژئوپلیتیک خاورمیانه قرار دارد، بلکه میتواند به یک انقلاب در انرژی و ترانزیت جهانی منجر شود.
سواحل ایران در خلیج فارس، بویژه مناطق بوشهر، بندرعباس، قشم، کیش، لاوان، پارسیان و چابهار، دارای پتانسیل خارقالعاده برای تبدیل شدن به «دوبی ایرانی» است؛ ترکیبی از قطب اقتصادی، ترانزیتی و گردشگری جهانی.
اگر ایران بتواند درهای خود را به جهان بگشاید، روابط بینالمللی را عادی و سرمایهگذاری خارجی را جذب کند، سواحل خلیج فارس ایران میتواند نه تنها رقیب بلکه حتی جایگزین سواحل کالیفرنیا در برخی حوزهها شود.
✔️ نقد گروک بر تحقیق فوق: تحلیل عبدالله شهبازی یک چشمانداز استراتژیک و بلندپروازانه برای بازسازی خاورمیانه ارائه میدهد که پتانسیلهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی منطقه را به خوبی برجسته میکند. نقاط قوت آن در جامعیت، استفاده از دادههای عددی، و توجه به رقابت جهانی با چین است. با این حال، خوشبینی بیش از حد به امکان تحول سیاسی در ایران، کمتوجهی به موانع فرهنگی و اجتماعی، و عدم ارائه سناریوهای جایگزین، از نقاط ضعف اصلی آن است.
@abdollahshahbazi