داستان اپتیک در چین مشابهت زیادی به داستان دیپسیک داره. اما مردم از داستانهایی پشت سر سختافزار هست کمتر باخبر میشن. دیپسیک رو همه نصب میکنند رو گوشیشون و متوجه میشن چه اتفاقی افتاده.
در دیپسیک ترکیب دو عاملی «تحریم» و «کد باز» محرک تلاش و نوآوری بود. هرچند اخیرا مشخص شده مهندسان دیپسیک از خیلی قبلتر ازینکه کارتهای انویدیا رو به چین نفروشند، به فکر راه حلی برای تحریم بودهاند. یا برآوردشون این بوده که بالاخره تحریم خواهیم شد، یا از وضعیتی که دلالان ماینر برای کارتهای گرافیک در بازار جهانی ایجاد کرده بودند به این فکر رسیدند که بهتره بنا رو بگذارند بر اینکه بهرحال اون تعدادی که لازم دارند گیر نخواهند آورد، پس باید پردازش رو انقدر بهینه کنند که با سخت افزار کمتر و ضعیفتر هم کار راه بیفته (کسانی که برای بهینهسازی حداکثری یه فرمت جدید برای ذخیرهسازی فایلها اختراع میکنند تا دسترسی به داده سریعتر بشه، افق دیدشون دو سال بعد نبوده، بیست سال بعد بوده).
در لنز هم فرمول جنس شیشه خیلی مهمه. اینکه چطور تراش بخوره غول آخره. توی پتنتها ترکیب شیمیایی رو مینویسند، اما اطلاعات دقیق نمیدن. مثلا مینویسند بین نیم درصد تا دو و نیم درصد اکسید فلان، و بین سه درصد تا شش درصد سولفات بهمان. اینجوری نمیشه شیشهای که میخوای رو مهندسی معکوس کنی. یه زمانی شیشه خوب، که چین برای صنایع نظامی و فضایی خودش لازم داشت، وضعیت کارت گرافیک امروز رو داشت. به تدریج به حد طلایی «گود ایناف» رسیدند. یعنی شیشهای که در حد شیشه ژاپن نیست، اما کار رو راه میندازه. و بر مبنای همون زیرساخت تولیدش رو توسعه دادند. تبدیل شن به گلس، زیرساخت خاصی میخواد و تا نباشه، هرچقدر هم تلاش کنی از حد طلایی عبور کنی بیفایدهست.
مسئله بعدی لنز، فرمول اپتیکی بود (یعنی اینکه هر عدسی با چه نوع شیشهای ساخته بشه، چقدر محدب یا مقعر باشه، چقدر ضخامت داشته باشه، قطرش چقدر باشه، و چجوری کنار هم چیده بشن، و چطور حرکت کنند، و چقدر حرکت کنند). که یه زمانی محاسباتش رو با دست انجام میدادن. مثلا به مهندس اپتیک میگفتند یه لنز میخوایم برای کار فلان که باید این مشخصات رو داشته باشه. مهندسه یه دفتر یادداشت برمیداشت میرفت روزها و هفتهها و ماهها روش معادلات ریاضی رو حل میکرد، تا به طرحی برسه که نیاز سفارشدهنده رو تأمین کنه. و تعداد نخبگانی که میتونستند این کار رو بکنند انقدر کم بود که میشد همهشون رو تو یه اتاق جا داد. مغز بعضیهاشون یه جوری کار میکرد که مشکوک به ابتلا به اوتیسم بودند.
بعدها که کامپیوتر اومد و قدرت پردازششون بالا رفت، این محاسبات رو به کامپیوتر سپردند. نرمافزارهایی که ساخته شدند کامل و بینقص نبودند، اما سرعت رو بالا بردند. با نرمافزار میشد مدلهای مختلفی از یک لنز رو طراحی کرد و دید کدومشون ممکنه بهتر عمل کنند، و لازم نبود چندین مدل ساخته بشن و دستی تست بشن. و این هزینه رو میآورد پایین. تا جایی که دیگه نمیشد با ژاپن رقابت کرد. چون تا میاومدی یه تکون بومی بخوری، فرمول جدید اپتیکی از ژاپن بیرون میاومد، و به صرفهتر بود از خودشون بخری. زایس به همین ترتیب قافیه رو باخت. اما وقتی نرمافزار طراحی فرمول اپتیکی اوپن سورس شد، همهچی تغییر کرد. این تقریبا همزمان بود با اوپن سورس شدن نرمافزارهای شبیهسازی. این نرمافزارها فرمول رو ازت میگرفتند، و بت میگفتند نور پس از برخورد و عبور از این عدسیها چطور منعکس میشه و چطور تغییر زاویه میده، و چطور شکسته میشه، و چطور به رنگهای مختلف تجزیه میشه. اینجوری نه تنها به ابزاری دست پیدا کردند که همون سرعت و ارزانسازی ژاپنیها رو در اختیارشون قرار میداد، بلکه میتونستند تمام فرمولهای ژاپنی رو به شبیهساز بدن تا مشخص بشه طراح ژاپنی چه چیزهایی رو لحاظ کرده بوده، و قید چه چیزهایی رو زده بوده (در اپتیک، کمال وجود نداره. همیشه باید برای رسیدن به مشخصهای خاص، قید مشخصه دیگهای رو بزنی. مثلا برای رزولوشن بالا، بپذیری که وزن لنز بالا بره، و برای سایز کوچک بپذیری که کنارههای تصویر شارپ نباشه).
ادامه 🔻
در دیپسیک ترکیب دو عاملی «تحریم» و «کد باز» محرک تلاش و نوآوری بود. هرچند اخیرا مشخص شده مهندسان دیپسیک از خیلی قبلتر ازینکه کارتهای انویدیا رو به چین نفروشند، به فکر راه حلی برای تحریم بودهاند. یا برآوردشون این بوده که بالاخره تحریم خواهیم شد، یا از وضعیتی که دلالان ماینر برای کارتهای گرافیک در بازار جهانی ایجاد کرده بودند به این فکر رسیدند که بهتره بنا رو بگذارند بر اینکه بهرحال اون تعدادی که لازم دارند گیر نخواهند آورد، پس باید پردازش رو انقدر بهینه کنند که با سخت افزار کمتر و ضعیفتر هم کار راه بیفته (کسانی که برای بهینهسازی حداکثری یه فرمت جدید برای ذخیرهسازی فایلها اختراع میکنند تا دسترسی به داده سریعتر بشه، افق دیدشون دو سال بعد نبوده، بیست سال بعد بوده).
در لنز هم فرمول جنس شیشه خیلی مهمه. اینکه چطور تراش بخوره غول آخره. توی پتنتها ترکیب شیمیایی رو مینویسند، اما اطلاعات دقیق نمیدن. مثلا مینویسند بین نیم درصد تا دو و نیم درصد اکسید فلان، و بین سه درصد تا شش درصد سولفات بهمان. اینجوری نمیشه شیشهای که میخوای رو مهندسی معکوس کنی. یه زمانی شیشه خوب، که چین برای صنایع نظامی و فضایی خودش لازم داشت، وضعیت کارت گرافیک امروز رو داشت. به تدریج به حد طلایی «گود ایناف» رسیدند. یعنی شیشهای که در حد شیشه ژاپن نیست، اما کار رو راه میندازه. و بر مبنای همون زیرساخت تولیدش رو توسعه دادند. تبدیل شن به گلس، زیرساخت خاصی میخواد و تا نباشه، هرچقدر هم تلاش کنی از حد طلایی عبور کنی بیفایدهست.
مسئله بعدی لنز، فرمول اپتیکی بود (یعنی اینکه هر عدسی با چه نوع شیشهای ساخته بشه، چقدر محدب یا مقعر باشه، چقدر ضخامت داشته باشه، قطرش چقدر باشه، و چجوری کنار هم چیده بشن، و چطور حرکت کنند، و چقدر حرکت کنند). که یه زمانی محاسباتش رو با دست انجام میدادن. مثلا به مهندس اپتیک میگفتند یه لنز میخوایم برای کار فلان که باید این مشخصات رو داشته باشه. مهندسه یه دفتر یادداشت برمیداشت میرفت روزها و هفتهها و ماهها روش معادلات ریاضی رو حل میکرد، تا به طرحی برسه که نیاز سفارشدهنده رو تأمین کنه. و تعداد نخبگانی که میتونستند این کار رو بکنند انقدر کم بود که میشد همهشون رو تو یه اتاق جا داد. مغز بعضیهاشون یه جوری کار میکرد که مشکوک به ابتلا به اوتیسم بودند.
بعدها که کامپیوتر اومد و قدرت پردازششون بالا رفت، این محاسبات رو به کامپیوتر سپردند. نرمافزارهایی که ساخته شدند کامل و بینقص نبودند، اما سرعت رو بالا بردند. با نرمافزار میشد مدلهای مختلفی از یک لنز رو طراحی کرد و دید کدومشون ممکنه بهتر عمل کنند، و لازم نبود چندین مدل ساخته بشن و دستی تست بشن. و این هزینه رو میآورد پایین. تا جایی که دیگه نمیشد با ژاپن رقابت کرد. چون تا میاومدی یه تکون بومی بخوری، فرمول جدید اپتیکی از ژاپن بیرون میاومد، و به صرفهتر بود از خودشون بخری. زایس به همین ترتیب قافیه رو باخت. اما وقتی نرمافزار طراحی فرمول اپتیکی اوپن سورس شد، همهچی تغییر کرد. این تقریبا همزمان بود با اوپن سورس شدن نرمافزارهای شبیهسازی. این نرمافزارها فرمول رو ازت میگرفتند، و بت میگفتند نور پس از برخورد و عبور از این عدسیها چطور منعکس میشه و چطور تغییر زاویه میده، و چطور شکسته میشه، و چطور به رنگهای مختلف تجزیه میشه. اینجوری نه تنها به ابزاری دست پیدا کردند که همون سرعت و ارزانسازی ژاپنیها رو در اختیارشون قرار میداد، بلکه میتونستند تمام فرمولهای ژاپنی رو به شبیهساز بدن تا مشخص بشه طراح ژاپنی چه چیزهایی رو لحاظ کرده بوده، و قید چه چیزهایی رو زده بوده (در اپتیک، کمال وجود نداره. همیشه باید برای رسیدن به مشخصهای خاص، قید مشخصه دیگهای رو بزنی. مثلا برای رزولوشن بالا، بپذیری که وزن لنز بالا بره، و برای سایز کوچک بپذیری که کنارههای تصویر شارپ نباشه).
ادامه 🔻