هنوز قاتل مدیرعامل شرکت بیمه درمان، که به قهرمان عدهای تبدیل شد، به فضای زندان عادت نکرده بود که آتشسوزی لسآنجس باعث شد تا معلوم بشه شرکتهای بیمه خیلی از خانههای چند میلیون دلاری خاکسترشده رو به عهده نگرفته بودهاند (که باعث دلخنکی کسانی شد که توان مالی خرید اون خونهها رو ندارند و فرار از مالیات این قشر رو بهانه کردند تا بگن حقتونه!). بهتر نیست عوام ازینکه شرکت بیمه به پولدارها هم پشت میکنه نتیجه بگیرند که موضوع مکیدن خون فقرا نیست؟
بیمه برای تبدیل دنیا به بهشت نیست، بلکه یک ابزاره و برای اینکه این ابزار بتونه کار بکنه نیاز به وضعیتهای قابل پیشبینی داره تا بتونه بر اساسشون مدلسازی کنه و طبق اون مدل حساب و کتاب مالی خودش رو تنظیم کنه. اینکه زمین گرفتار خشکسالی بشه بعد بادهای پرسرعت آتش رو پخش کنه و چند منطقه با خاک یکسان بشه، قابل مدلسازی نیست. هیچ بشری نمیتونه بر مبنای چنین وضعیتی یک بیزینس رو طراحی و اجرا کنه.
بهتر نیست عوام متوجه بشن بیمههای درمان مشکلی با پرداخت هزینهها ندارند، ولی چه مریضها پولدار باشند چه فقیر، نیاز دارند بدونند چه خبره و چرا داره فلهای درخواست MRI میاد؟ بهتر نیست عوام متوجه بشن که بیمهها مشکلی با پرداخت خسارت اتفاقاتی که برای خانه آدمها میفته ندارند، ولی نه اتفاقاتی که داره برای کره زمین میفته، و براشون پولدار و فقیر فرق نداره؟ آدمهایی که بیمهها رو اداره میکنند نمیتونند پدرسوخته باشند؟ البته که میتونند. همون مدیرعاملی که از وجود مواد سرطانزا در محصولش خبر داشته و به کارمندانش گفته صداشون رو درنیارن فردا میتونه رییس هیئت مدیره یه شرکت بیمه بشه. ولی عوام نباید متوجه بشن که فارغ از پدرسوخته بودن یا نبودن اونها، بیزینس اگه از منطق تجاری پیروی نکنه از بین میره؟ بهتر نیست عوام متوجه بشن کارهایی که باید در سطح حاکمیتی انجام میشد تا خیلی از هزینهها ایجاد نشه و یا از مقدارشون کاسته بشه، و انجام نشد، چون خودشون طوری رأی ندادند که در اولویت دولت مرکزی و دولت محلی قرار بگیره رو نمیشه انداخت گردن بیمه و اینطوری نیست که ماهانه یه حق بیمهای بدیم تا یه شرکت بیاد وظایف سیاسی اجتماعی که داشتیم و بشون عمل نکردیم رو بعدا رفع و رجوع کنه؟
اصلا عوام مایلند فکر کنند؟ یا فقط مایلند عصبانی باشند و در سیکل رفت و برگشتی از «حقمون این نبود» و «حقتونه» باقی بمونند؟
بیمه برای تبدیل دنیا به بهشت نیست، بلکه یک ابزاره و برای اینکه این ابزار بتونه کار بکنه نیاز به وضعیتهای قابل پیشبینی داره تا بتونه بر اساسشون مدلسازی کنه و طبق اون مدل حساب و کتاب مالی خودش رو تنظیم کنه. اینکه زمین گرفتار خشکسالی بشه بعد بادهای پرسرعت آتش رو پخش کنه و چند منطقه با خاک یکسان بشه، قابل مدلسازی نیست. هیچ بشری نمیتونه بر مبنای چنین وضعیتی یک بیزینس رو طراحی و اجرا کنه.
بهتر نیست عوام متوجه بشن بیمههای درمان مشکلی با پرداخت هزینهها ندارند، ولی چه مریضها پولدار باشند چه فقیر، نیاز دارند بدونند چه خبره و چرا داره فلهای درخواست MRI میاد؟ بهتر نیست عوام متوجه بشن که بیمهها مشکلی با پرداخت خسارت اتفاقاتی که برای خانه آدمها میفته ندارند، ولی نه اتفاقاتی که داره برای کره زمین میفته، و براشون پولدار و فقیر فرق نداره؟ آدمهایی که بیمهها رو اداره میکنند نمیتونند پدرسوخته باشند؟ البته که میتونند. همون مدیرعاملی که از وجود مواد سرطانزا در محصولش خبر داشته و به کارمندانش گفته صداشون رو درنیارن فردا میتونه رییس هیئت مدیره یه شرکت بیمه بشه. ولی عوام نباید متوجه بشن که فارغ از پدرسوخته بودن یا نبودن اونها، بیزینس اگه از منطق تجاری پیروی نکنه از بین میره؟ بهتر نیست عوام متوجه بشن کارهایی که باید در سطح حاکمیتی انجام میشد تا خیلی از هزینهها ایجاد نشه و یا از مقدارشون کاسته بشه، و انجام نشد، چون خودشون طوری رأی ندادند که در اولویت دولت مرکزی و دولت محلی قرار بگیره رو نمیشه انداخت گردن بیمه و اینطوری نیست که ماهانه یه حق بیمهای بدیم تا یه شرکت بیاد وظایف سیاسی اجتماعی که داشتیم و بشون عمل نکردیم رو بعدا رفع و رجوع کنه؟
اصلا عوام مایلند فکر کنند؟ یا فقط مایلند عصبانی باشند و در سیکل رفت و برگشتی از «حقمون این نبود» و «حقتونه» باقی بمونند؟