«هرچی سنگه مال پای لنگه، فقرا از ناچاری غذای بد میخورن، چه آمریکا باشه چه جای دیگه». این چیزیه که وقتی میگیم آمریکا بهترین جا برای فقیر بودنه، میگن. اما این صرفا یک جدل کلامیه در ژانر «آسمان همهجا همین رنگه». ولی نیست.
تبلیغات گسترده، و دشمنسازی خیالی، باعث شده فستفود یا محصولات غذایی پروسس شده به عنوان سم مهلک در نظر گرفته بشه. اما دامنه کیفی و کمی این نوع از خوراکیها چنان گستردهست که زدن چنین برچسبی به همه این محصولات مثل اینه که به هرکس که هر روز صبح میره پارک تا با دویدن ورزش کنه بگیم آرتروز زانو خواهد گرفت!
در این دنیای متکثر، غذاهای خانگی زیادی داره هرروز مصرف میشه که بسیار مضرتر از فستفودها و غذاهای پروسسشده هستند. احتمال اینکه مادر آدمها بشون غذای مونده یا بشدت سرخشده بده خیلی بیشتر ازینه که رستورانها این کار رو بکنند. بله، واقعا رستورانها میتونند دایه مهربانتر از مادر باشند. چون هم انگیزه مالی دارند که کیفیت رو بالا ببرند، هم تحت نظارت شدیدتری هستند.
همچنین نعمات بیکران سرمایهداری باعث شده اعوجاجی در برداشتها ایجاد بشه. چون برای گزینههای باستانی، گزینههای ارزانتر ایجاد کرد. و چون این گزینههای ارزانتر در دسترس همه قرار گرفتند، این تصور ایجاد شد که گزینههای باستانی خیلی گرونند. مواد غذایی رو از بیرون تهیه کردن و آوردن به خانه و سپس آشپزی کردن، یک گزینه باستانیه. آدم پنج هزار سال پیش هم همین کار رو میکرد. گزینههای آلترناتیو سرمایهداری، مثل سفارش غذا با گوشی در حالی که روی تخت لم دادهایم، باعث شد این تصور ایجاد بشه که خرید مواد از بیرون و بعد درست کردن غذا در آشپزخانه یک گزینه گران و لاکشریه. حتی معماری داخلی منازل هم تحت تأثیر این برداشته و برای اینکه ارزش خونه رو بالا ببرند یک اجاق گاز برند براش نصب میکنند که ۱۰ هزار دلار قیمتشه. چون صاحب خونه میخواد بگه من پولدارم که اجاق گاز حرفهای دارم، چون پولدارم که تو خونه غذا درست میکنم.
و گرنه کاهو، سیبزمینی، گوجه، گوشت مرغ، شیر، جو پرک، تخممرغ، هیچوقت در طول تاریخ به اندازه امروز ارزان نبوده. مخصوصا برای کسی که درآمدش معادل میانگین درآمد شهروند جهانیه.
هر تیتر خبری که درباره فریمبندی واقعیت توسط جامعهشناسها و اقتصاددانهاست رو نباید به عنوان فکت در نظر بگیرید. وقتی میگن آمریکاییهای با درآمد پایین فستفود میخورند چون ارزانتره، برای همین بیشتر از بقیه دچار مشکلات سلامتی میشن، دارند خیلی چیزهای دیگه رو توضیح نمیدن. مثلا اون فرد مثلا فقیر، واقعا دسترسی به مواد غذایی که خودش غذا بپزه نداشته، یا نمیخواسته نیم ساعت پیادهروی کنه تا به محل توزیعش برسه؟ یا واقعا پولش رو نداشته یا رفته ماشینی خریده که خارج از وسع خودشه و قسط اون ماشین باعث شده بودجهش برای غذای باکیفیت کمتر باشه؟ یا واقعا دلیل مشکلات سلامتیش ناتوانیش در تهیه غذای سالم بوده، یا بیش از حد خوردن یک ماده غذایی؟ جامعهشناس به این توجه نداره که زیاد کاهو و بروکلی خوردن، تبعات زیاد نوشابه گازدار خوردن رو جبران نمیکنه. کلا هر ادعایی که شامل این بشه که «هیچچیز تقصیر خود مردم نیست» یا لایههایی از شارلاتانیسم داره، یا لایههایی از کوری.
تبلیغات گسترده، و دشمنسازی خیالی، باعث شده فستفود یا محصولات غذایی پروسس شده به عنوان سم مهلک در نظر گرفته بشه. اما دامنه کیفی و کمی این نوع از خوراکیها چنان گستردهست که زدن چنین برچسبی به همه این محصولات مثل اینه که به هرکس که هر روز صبح میره پارک تا با دویدن ورزش کنه بگیم آرتروز زانو خواهد گرفت!
در این دنیای متکثر، غذاهای خانگی زیادی داره هرروز مصرف میشه که بسیار مضرتر از فستفودها و غذاهای پروسسشده هستند. احتمال اینکه مادر آدمها بشون غذای مونده یا بشدت سرخشده بده خیلی بیشتر ازینه که رستورانها این کار رو بکنند. بله، واقعا رستورانها میتونند دایه مهربانتر از مادر باشند. چون هم انگیزه مالی دارند که کیفیت رو بالا ببرند، هم تحت نظارت شدیدتری هستند.
همچنین نعمات بیکران سرمایهداری باعث شده اعوجاجی در برداشتها ایجاد بشه. چون برای گزینههای باستانی، گزینههای ارزانتر ایجاد کرد. و چون این گزینههای ارزانتر در دسترس همه قرار گرفتند، این تصور ایجاد شد که گزینههای باستانی خیلی گرونند. مواد غذایی رو از بیرون تهیه کردن و آوردن به خانه و سپس آشپزی کردن، یک گزینه باستانیه. آدم پنج هزار سال پیش هم همین کار رو میکرد. گزینههای آلترناتیو سرمایهداری، مثل سفارش غذا با گوشی در حالی که روی تخت لم دادهایم، باعث شد این تصور ایجاد بشه که خرید مواد از بیرون و بعد درست کردن غذا در آشپزخانه یک گزینه گران و لاکشریه. حتی معماری داخلی منازل هم تحت تأثیر این برداشته و برای اینکه ارزش خونه رو بالا ببرند یک اجاق گاز برند براش نصب میکنند که ۱۰ هزار دلار قیمتشه. چون صاحب خونه میخواد بگه من پولدارم که اجاق گاز حرفهای دارم، چون پولدارم که تو خونه غذا درست میکنم.
و گرنه کاهو، سیبزمینی، گوجه، گوشت مرغ، شیر، جو پرک، تخممرغ، هیچوقت در طول تاریخ به اندازه امروز ارزان نبوده. مخصوصا برای کسی که درآمدش معادل میانگین درآمد شهروند جهانیه.
هر تیتر خبری که درباره فریمبندی واقعیت توسط جامعهشناسها و اقتصاددانهاست رو نباید به عنوان فکت در نظر بگیرید. وقتی میگن آمریکاییهای با درآمد پایین فستفود میخورند چون ارزانتره، برای همین بیشتر از بقیه دچار مشکلات سلامتی میشن، دارند خیلی چیزهای دیگه رو توضیح نمیدن. مثلا اون فرد مثلا فقیر، واقعا دسترسی به مواد غذایی که خودش غذا بپزه نداشته، یا نمیخواسته نیم ساعت پیادهروی کنه تا به محل توزیعش برسه؟ یا واقعا پولش رو نداشته یا رفته ماشینی خریده که خارج از وسع خودشه و قسط اون ماشین باعث شده بودجهش برای غذای باکیفیت کمتر باشه؟ یا واقعا دلیل مشکلات سلامتیش ناتوانیش در تهیه غذای سالم بوده، یا بیش از حد خوردن یک ماده غذایی؟ جامعهشناس به این توجه نداره که زیاد کاهو و بروکلی خوردن، تبعات زیاد نوشابه گازدار خوردن رو جبران نمیکنه. کلا هر ادعایی که شامل این بشه که «هیچچیز تقصیر خود مردم نیست» یا لایههایی از شارلاتانیسم داره، یا لایههایی از کوری.