Ames poetry house🌿


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Книги


سرای افکار سرم شده است اینجا
پناه دل خستهٔ من شده است اینجا

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Книги
Статистика
Фильтр публикаций


خدایا از این ممبرا که خیری نمیرسه
خودت لااقل یکم ممبر بیار تو این چنل ما


به بوی زلف تو دل را هوای دیگر نیست
که در هوای تو دل را هوای دیگر نیست

ز جام چشم تو نوشم شراب مستی عشق
به جز کنار تو ما را صفای دیگر نیست

اگر چه فتنه‌ی گیسوی تو به عالم زد
مرا به غیر تو، والله، رای دیگر نیست

چه حاجت است به باغ و بهار و سبزه و گل؟
چو روی ماه تو باشد، به جای دیگر نیست

به هر نفس که ز عشقت شرار بر دل زد
دمی که بی تو برآید، سزای دیگر نیست

به چشم مست تو سوگند، اگر ز دست رود
دلی که با تو نباشد، وفای دیگر نیست

"آمس" ز کوی تو روزی اگر قدم بردارد
قسم به جان تو! آن را بقای دیگر نیست
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


Репост из: قشاع.
ماه قشنگه ولی دوست صمیمی من بیشتر.


چشم هایش همه آن چیز را که صدایش نمی توانست به من گفت . ما هزاران کلمه با هم حرف زدیم بدون آنکه واژه ایی بگوییم
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


ای ماهِ شبِ تیره‌ی تنهاییِ من
آغوشِ تو آرامشِ دریاییِ من

بی‌روی تو آیینه‌ی دل زنگ زدست
غم، آینه‌گردانِ تماشاییِ من

دور از تو جهان خالی و بی‌معنی است
تو جانِ منی، حسّ شکیباییِ من

یک لحظه بیندیش به حالِ دلِ من
ای سرنوشتِ خوبِ شیداییِ من

هرچند که در فاصله‌ها گم شده‌ای
می‌آیی و خورشیدِ فرداییِ من
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


Репост из: 𝐐𝐙𝐋'𝐒 𝐁𝐈𝐓𝐂𝐇𝐒
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram


نفسم سوخته از شوقِ وصالِ رُخِ تو
دل تپد در تبِ هر لحظه، خیالِ رُخِ تو

شده‌ام شعله‌ور از آتشِ پنهانِ نگاه
می‌کِشم دردِ فراق از پر و بالِ رُخِ تو

شبِ من بی‌تو سیه‌پوش و غم‌انگیز شده
ماه گُم کرده ره از هاله‌ی نورِ رُخِ تو

همچو موجی که بمیرد به امیدِ ساحل
دل سپردم به غمِ دوری و حالِ رُخِ تو

می‌روم در طلبت سوی سحرگاه وصال
جان من بسته به لبخند و جمالِ رُخِ تو
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


چی بهتر تز اینکه گسترشش بدم


نفسم سوخته از شوقِ وصالِ رُخِ تو
دل تپد در تبِ هر لحظه، خیالِ رُخِ تو
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


Репост из: Rap Plus News
کاش میشد با تو صدهزار سال عمر کرد💗


Репост из: 𝐐𝐙𝐋'𝐒 𝐁𝐈𝐓𝐂𝐇𝐒
زمان و‌ مکان مناسبی برای جوانی نبود،
‏کاش در روزگار دیگری می‌زیستیم،
‏ما همگی حیف بودیم...


چو گرگی بر این گله حاکم شود
به جز خون و وحشت چه حاصل شود؟

نه شب را پناهی، نه روز آشتی
فقط داغ و نفرین و سرگشتگی

مزن دم ز عدلی که ویران شده
حقیقت ز زخم زبانان شده

اگر آه مظلوم گیرد بلند
بسوزد ستم را به یک شعله‌مند
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


دل به دریا زده‌ام، راه جنون پیدا شد
سایه‌ای در دل این آینه‌ها پیدا شد

رفتم از خویش، که در خویش نمانم دیگر
سایه‌ای رفت و شبی در تهِ شب گمرا شد

چشم بر راه تو بودم که بیایی اما
باد، پیغام تو را برد و به دریا جا شد

گفتم از عشق بگویم به سپیدیِ سحر
ماه خندید و به آیینه‌ی شب رسوا شد

دل ز دستم نرود گر تو بمانی با من
با تو بودن نفسِ روشنیِ دنیا شد
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


ای آشنای دوست، ای حیّ لایموت
ای جانِ بی‌قرار، ای عشقِ بی‌ثبوت

در حلقه‌های اشک، نامت هنوز به جاست
در سینه‌ام چو نور ، آرام و بی‌صداست

ای مهر جاودان، ای ماهِ آسمان
ای آتشی که نیست جز در دلِ جهان

ویرانی مرا جز تو پناه نیست
در این خراب‌آباد، جز تو گواه نیست

چون سایه‌ای ز نور، افتاده بر وجود
بی تو نفس چه سود؟ بی تو جهان چه سود؟

دریا تو را سرود، صحرا تو را نوشت
هر ذره‌ای که هست، در عشقِ تو سرشت

ای آن که بودنت جان را بقا دهد
هر دل که بی‌تو ماند، در غم فنا دهد

ای آشنای دوست، ای حیّ لایموت
جان را به تو سپرد، این روحِ بی‌ثبوت
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


Репост из: 𝐐𝐙𝐋'𝐒 𝐁𝐈𝐓𝐂𝐇𝐒
امّا برای شادمانی
سیاره ی ما
چندان آماده نیست


در این شبِ دوری،
ماه را صدا زدم،
گفتم به او : از پنجره‌ی تو بگذرد،
بر شانه‌هایت بتابد،
و آرام در گوش هایت زمزمه کند
که هنوز در چشم‌های من می‌درخشی

باد را نوشتم،
سپردم عطرِ نامت را،
تا بر گونه‌هایت بوسه زند،
تا وقتی از خواب برمی‌خیزی،
بدانی که دلم در حوالی تو می‌تپد.

جانا،
اگر جهان میان ما دیوار شود،
من از نامت پلی خواهم ساخت،
و به رؤیای گرفتن دستانت خواهم رسید.
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


شب افتاد و دل در تبِ ماه ماند
جهان در سکوتی پر از آه ماند

دل من چو مهتاب سرگشته شد
در این راهِ بی‌پایان آغشته شد

ز عشقی که از دور پیدا نبود
ز شوقی که جز در دل ما نبود

به هر سو دویدم، به هر جا زدم
سخن با غبارِ بیابان زدم

سحر آمد و بادِ رهبر رسید
دلم را به آغوش رؤیا کشید

تو آن نورِ پنهانِ هر جاده‌ای
تو آن شعرِ ناب و پر از ساده‌ای

گر دوری اما به دل روشنی
تو آن رازِ صبحی، تو آن گلشنی

جهان بی‌تو خاموش و بی‌جان بُوَد
دلِ شاعر اما پریشان بُوَد

مگر روزی آیی ز راهِ دراز
کنی چهره بر اشکِ من دل‌نواز

که این مثنوی ختم گرددبه تو
جهان زنده گردد ز لبخندِ
.
آمــس
🌬️@ames_poems54


چشمانت همچو دریا، مرا برده به طوفان،
دل به دنبالت، شدم غرق در این ایمان.
.
آمــس
🌬️@ames_poems54




این همه شوق به دیدار تو بهر چه بُوَد؟
دل من در تب و تاب است و قرارش نبود

شوق دیدار تو از جان و دلم می‌جوشد
هر نفس با غم هجران تو سم می‌نوشد

هر نگاهت چو نسیمی به بهار دل من
جان من زنده شود با تو و حال دل من

بوی عطری که ز یاد تو به جان می‌آید
در دل خستهٔ من شور نهان می‌آید

ای تو آرامش جان، مقصد و مقصود من
روشنی‌بخش جهان، در دل فرسود من

دل من بی‌تو دمادم ، غم جان می‌گیرد
این همه شوق ز لبخند تو جان می‌گیرد

راز این حال عجب، گو تو بگو ای همه من
که چرا گشته چنین بی‌دل و بی‌جا تن من؟

هر چه دارم ز غمت شور و نوا می‌گیرد
دل من از نِگَهَت رنگ خدا می‌گیرد
.
آمــس
🌬️@ames_poems54

Показано 20 последних публикаций.