هنر همچون درمان
از خودمان آگاه نیستیم. احساسات، تردیدها، ظن و گمانهایی داریم و از آنها آگاهی نداریم. اما هر از گاهی با آثار هنری مواجه میشویم که به نظر میرسد قلابشان به چیزی گیرکرده است که آن را احساس کردهایم. از این رو ما را با آن بخش پنهان آشنا میکند. شاید بتوان این کارکرد را کارکرد آشکارگی هنر نام نهاد. آشکار شدن ما در برابر خودمان.
یکی از عیبها و علت شاد نبودن ما این است که به چیزها عادت میکنیم. و همین عادت، سبب میشود متوجه همهی آن چیزهایی نباشیم که در دسترس ما است. در رنجایم چون ارزش آنها را در نمییابیم. نیروی عادت به همین سادگی میتواند به بدبختی ما تبدیل شود. هنر، عادت زُدا است. آشنازُدا است و با دعوت ما به سنجیدنِ دوباره و دیدن دوبارهی همه چیز، نیروی عادت را خنثی کند.
آلن دوباتن و جان آرمسترانگ
@Tafakkor
از خودمان آگاه نیستیم. احساسات، تردیدها، ظن و گمانهایی داریم و از آنها آگاهی نداریم. اما هر از گاهی با آثار هنری مواجه میشویم که به نظر میرسد قلابشان به چیزی گیرکرده است که آن را احساس کردهایم. از این رو ما را با آن بخش پنهان آشنا میکند. شاید بتوان این کارکرد را کارکرد آشکارگی هنر نام نهاد. آشکار شدن ما در برابر خودمان.
یکی از عیبها و علت شاد نبودن ما این است که به چیزها عادت میکنیم. و همین عادت، سبب میشود متوجه همهی آن چیزهایی نباشیم که در دسترس ما است. در رنجایم چون ارزش آنها را در نمییابیم. نیروی عادت به همین سادگی میتواند به بدبختی ما تبدیل شود. هنر، عادت زُدا است. آشنازُدا است و با دعوت ما به سنجیدنِ دوباره و دیدن دوبارهی همه چیز، نیروی عادت را خنثی کند.
آلن دوباتن و جان آرمسترانگ
@Tafakkor