سلام. میدونم که خستهای. میدونم کلافهای. میدونم دیگه انگار هیچ جونی برات نمونده و حتی زانوهات زخمیه. میدونم که دیگه هیچجوره نمیخوای یه قدم دیگه برداری. ولی بدون که من کنارتم. حواسم بهت هست. مراقبتم. و برام عزیزی. بیا با هم تلاش کنیم. با هم دیگه به جنگیم برای همه چیز. یه روز تمام این خستگیها رو کنار میذاریم، همدیگه رو بغل میکنیم و از ته دل برای خودمون عشق میریزیم. این بار اما دیگه اشکها از درد نیست. نه. این بار لبخند میزنیم. از خوشحالی. از ذوق.