Репост из: محمد مرادی
"به سال مبادایی که نمیدانم کجاست؟ سال۱۴۰۰ و کِی؟"
چقدر منتظرم تا هزار و چارصد و... "کی؟"
سلام! اول دنیا! هزار و چارصد و... کی!
در این زمان اثیری، بتاب بر لحظاتم
میان خلسه و رویا، هزار و چارصد و... کی!
شبیه روز مبادایی و نمیرسی از راه
سلام سالِ مبادا! هزار و چارصد و... کی!
مرا از این طرف جادههای نفرت و حسرت
ببر به جادهی فردا، هزار و چارصد و کی!
سوار ثانیه کن ما غریقهای زمان را
برو به آن سوی دریا! هزار و چارصد و کی!
*
نود: به هیات شیخی است با محاسن ابلق
حریفش آیتِ عظما: هزار و چارصد و کی
۹۰ گذشته و این سالهای وقتِ اضافه است
بِدَم به سوت خودت، ها! هزار و چارصد و کی!
نصیبم از نود و چند...، درد و دربهدری بود
قرارها دارم با هزار و چارصد و کی
برو که بازنگردی به خواب هم سدهی رنج!
شتاب! حضرتِ والا! هزار و چارصد و کی!
تمام میشود این سالهای لعنتی آیا؟
شروع میشود آیا هزار و چارصد و... "کی"؟
چه سالهای عجیبی، چه روزهای مهیبی
از ابتدای ۹۰ تا ۱۴۰۰ و کی؟
ولی چه زود میآید ۱۴۰۰ آنگاه
تمام میکند آن را هزار و چارصد و کی
۱۴۰۰ و وعدههاش هم به سر آمد
کجایی؟ ای همه زیبا! ۱۴۰۰ و کی؟
*
رفوزه پشت درِ قرن خم شده ۹۹
نشسته خندان بالا، ۱۴۰۰ و کی
میان جدول اعداد تکیه داده چه بشکوه!
زلال و روشن و پیدا: هزار و چارصد و کی
"۱۴۰۰ و کِی؟" دری است رو به پریدن
چه میشود، بشود وا؟ "۱۴۰۰ و کی"؟
"۱۴۰۰ و کی؟" زنی است سرخوش و زیبا
زنی است سرخوش و زیبا: ۱۴۰۰ و کی؟
قصیدهای است پر از شادی و صداقت و خنده
در انجماد غزلها: ۱۴۰۰ و کی
برام نامه نوشته که قرن، قرن خوشیهاست
زده در آخرش امضا: ۱۴۰۰ و کی
قطار کُندِ زمان کوپهکوپه میرسد از دور
نشسته در_ آن تنها، هزار و چارصد و... کی؟
*
خوشم به رفتن این روزهای مملوِ نکبت
هنوز منتظرم تا هزار و چارصد و کی
سکوت میکنم امروز در سکونِ تحمل
سکوت می کنم... اما...
هزار و چارصد و کی؟! -
بس است این همه خواری، بس است درد نداری
ببین چه میکشم اینجا، هزار و چارصد و کی؟!
چقدر دلهرهی کودک گرسنهی بینان؟
چقدر صبر و مدارا هزار و چارصد و کی؟
چقدر فقر و تورّم، چقدر حسرت مردم؟
چقدر رخوت سرما؟ هزار و چارصد و کی؟
چقدر درد و مصیبت، چقدر وحشت و ذلت؟
چقدر رنج و تقلا هزار و چارصد و کی؟
*
نمانده جز غم "تکرار"ِ روزهای گرانبار
بسوز قافیهها را هزار و چارصد و کی!:
[هزار و چارصد و ... غم، هزار و چارصد و ... مرگ
هزار و چارصد و ...اَه... هزار و چارصد و ... کوفت
هزار و چارصد و...آخ، هزار و چارصد و... زهر
هزار و چارصد و .../
یا ۱۴۰۰ و کی؟!
۱۴۰۰ و من ۱۴۰۰ و تو
۱۴۰۰ و ما: ۱۴۰۰ و کی
*
صدایی از گذر قرن میوزد تهِ گوشم:
سلام شاعر! حالا:
هزار
و
چهارصد و...
یک
دو
سه
چهار؟
کی؟
#محمد_مرادی
#اعتراض
#سال_نو
https://t.me/drmomoradi
چقدر منتظرم تا هزار و چارصد و... "کی؟"
سلام! اول دنیا! هزار و چارصد و... کی!
در این زمان اثیری، بتاب بر لحظاتم
میان خلسه و رویا، هزار و چارصد و... کی!
شبیه روز مبادایی و نمیرسی از راه
سلام سالِ مبادا! هزار و چارصد و... کی!
مرا از این طرف جادههای نفرت و حسرت
ببر به جادهی فردا، هزار و چارصد و کی!
سوار ثانیه کن ما غریقهای زمان را
برو به آن سوی دریا! هزار و چارصد و کی!
*
نود: به هیات شیخی است با محاسن ابلق
حریفش آیتِ عظما: هزار و چارصد و کی
۹۰ گذشته و این سالهای وقتِ اضافه است
بِدَم به سوت خودت، ها! هزار و چارصد و کی!
نصیبم از نود و چند...، درد و دربهدری بود
قرارها دارم با هزار و چارصد و کی
برو که بازنگردی به خواب هم سدهی رنج!
شتاب! حضرتِ والا! هزار و چارصد و کی!
تمام میشود این سالهای لعنتی آیا؟
شروع میشود آیا هزار و چارصد و... "کی"؟
چه سالهای عجیبی، چه روزهای مهیبی
از ابتدای ۹۰ تا ۱۴۰۰ و کی؟
ولی چه زود میآید ۱۴۰۰ آنگاه
تمام میکند آن را هزار و چارصد و کی
۱۴۰۰ و وعدههاش هم به سر آمد
کجایی؟ ای همه زیبا! ۱۴۰۰ و کی؟
*
رفوزه پشت درِ قرن خم شده ۹۹
نشسته خندان بالا، ۱۴۰۰ و کی
میان جدول اعداد تکیه داده چه بشکوه!
زلال و روشن و پیدا: هزار و چارصد و کی
"۱۴۰۰ و کِی؟" دری است رو به پریدن
چه میشود، بشود وا؟ "۱۴۰۰ و کی"؟
"۱۴۰۰ و کی؟" زنی است سرخوش و زیبا
زنی است سرخوش و زیبا: ۱۴۰۰ و کی؟
قصیدهای است پر از شادی و صداقت و خنده
در انجماد غزلها: ۱۴۰۰ و کی
برام نامه نوشته که قرن، قرن خوشیهاست
زده در آخرش امضا: ۱۴۰۰ و کی
قطار کُندِ زمان کوپهکوپه میرسد از دور
نشسته در_ آن تنها، هزار و چارصد و... کی؟
*
خوشم به رفتن این روزهای مملوِ نکبت
هنوز منتظرم تا هزار و چارصد و کی
سکوت میکنم امروز در سکونِ تحمل
سکوت می کنم... اما...
هزار و چارصد و کی؟! -
بس است این همه خواری، بس است درد نداری
ببین چه میکشم اینجا، هزار و چارصد و کی؟!
چقدر دلهرهی کودک گرسنهی بینان؟
چقدر صبر و مدارا هزار و چارصد و کی؟
چقدر فقر و تورّم، چقدر حسرت مردم؟
چقدر رخوت سرما؟ هزار و چارصد و کی؟
چقدر درد و مصیبت، چقدر وحشت و ذلت؟
چقدر رنج و تقلا هزار و چارصد و کی؟
*
نمانده جز غم "تکرار"ِ روزهای گرانبار
بسوز قافیهها را هزار و چارصد و کی!:
[هزار و چارصد و ... غم، هزار و چارصد و ... مرگ
هزار و چارصد و ...اَه... هزار و چارصد و ... کوفت
هزار و چارصد و...آخ، هزار و چارصد و... زهر
هزار و چارصد و .../
یا ۱۴۰۰ و کی؟!
۱۴۰۰ و من ۱۴۰۰ و تو
۱۴۰۰ و ما: ۱۴۰۰ و کی
*
صدایی از گذر قرن میوزد تهِ گوشم:
سلام شاعر! حالا:
هزار
و
چهارصد و...
یک
دو
سه
چهار؟
کی؟
#محمد_مرادی
#اعتراض
#سال_نو
https://t.me/drmomoradi