گیج کننده است!
در بین دوستانی که نسبت به نوشتههای من واکنش نشان میدهند، واکنشهای حسین دهباشی بیش از همه مرا گیج و متحیر میکند.
آقای دهباشی اصرار من بر خشونتپرهیزی در جریان اعتراضات خیابانی سال ۱۴۰۱ را نشانۀ گرفتار شدنم به "سندرم استکهلم" دانست! همین چند روز پیش نیز حضورم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر را که به قصد جلوگیری از تسلط سعید جلیلی و دوستانش بر قوۀ مجریۀ کشور صورت رفت، به "جوگیر" شدن نسبت داد!
آقای دهباشی پس از این نوع موضعگیریها، حالا ناگهان متعرض من شده است که چرا به نقل از رسانههای لبنانی تعداد افراد حاضر در مراسم تشییع پیکر سیدحسن نصرالله را "دهها هزار" تن ذکر کردهام حال آنکه به گفتۀ وی رسانههای لبنانی تعداد حاضران را صدها هزار و بلکه میلیونها تن گزارش دادهاند.
به گمان من هر که به هر نحوی وارد حوزۀ سیاست میشود، لازم است ابتدا جایگاه و نقطهای که در شطرنج سیاسی برای خود در نظر گرفته است، روشن کند، وگرنه مخاطبان خود را واقعاً گیج و گمراه میکند. واکنشهای قبلی آقای دهباشی این ذهنیت را برای من ایجاد کرده بود که او از موضع نفی با جمهوری اسلامی برخورد میکند، اما واکنش اخیرش ظاهراً عکس آن را به نمایش میگذارد.
به هر حال، محض اطلاع این دوست عزیز باید بگویم که منبع من سایت انگلیسی روزنامۀ النهار بود که رویدادهای لبنان را حرفهایتر و بیطرفانهتر بازتاب میدهد. خبر البته برآوردی اولیه بود و از این جهت مورد استناد من قرار گرفت که به دلیل ضیق وقت باید ساعت چهار عصر یادداشتم را مینوشتم. درست به همین دلیل "دهها هزار" را داخل گیومه گذاشتم تا خواننده آن را قطعی فرض نکند. از این گذشته، دهها هزار نفر، جمعیتی تا دویستهزار نفر را هم شامل میشود، زیرا صدها هزار حتماً باید بیش از دویستهزار باشد.
تعداد حاضران در تشییع جنازۀ مرحوم نصرالله قطعاً چیزی به من کم یا اضافه نمیکند که بخواهم تعصبی نسبت به آن نشان دهم! این نوع تعصبات متعلق به نیروهای سیاه و سفید بین است که حتی بر سر شمارش یک جمعیت حاضرند تا نقطۀ مرگ با هم ستیز کنند!
به هر حال آقای دهباشی گاه به گاه در محل کافه تاریخ میزبان من برای برگزاری کلاس است. امیدوارم در این نوشته، ادب و آداب مهمانی را زیر پا نگذاشته باشم، هر چند میزبان خود ممکن است چنین قید و بندهایی را در مرام خود دست و پا گیر فرض کند.
احمد زیدآبادی
#فرهیختگان راهی به رهایی
در بین دوستانی که نسبت به نوشتههای من واکنش نشان میدهند، واکنشهای حسین دهباشی بیش از همه مرا گیج و متحیر میکند.
آقای دهباشی اصرار من بر خشونتپرهیزی در جریان اعتراضات خیابانی سال ۱۴۰۱ را نشانۀ گرفتار شدنم به "سندرم استکهلم" دانست! همین چند روز پیش نیز حضورم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر را که به قصد جلوگیری از تسلط سعید جلیلی و دوستانش بر قوۀ مجریۀ کشور صورت رفت، به "جوگیر" شدن نسبت داد!
آقای دهباشی پس از این نوع موضعگیریها، حالا ناگهان متعرض من شده است که چرا به نقل از رسانههای لبنانی تعداد افراد حاضر در مراسم تشییع پیکر سیدحسن نصرالله را "دهها هزار" تن ذکر کردهام حال آنکه به گفتۀ وی رسانههای لبنانی تعداد حاضران را صدها هزار و بلکه میلیونها تن گزارش دادهاند.
به گمان من هر که به هر نحوی وارد حوزۀ سیاست میشود، لازم است ابتدا جایگاه و نقطهای که در شطرنج سیاسی برای خود در نظر گرفته است، روشن کند، وگرنه مخاطبان خود را واقعاً گیج و گمراه میکند. واکنشهای قبلی آقای دهباشی این ذهنیت را برای من ایجاد کرده بود که او از موضع نفی با جمهوری اسلامی برخورد میکند، اما واکنش اخیرش ظاهراً عکس آن را به نمایش میگذارد.
به هر حال، محض اطلاع این دوست عزیز باید بگویم که منبع من سایت انگلیسی روزنامۀ النهار بود که رویدادهای لبنان را حرفهایتر و بیطرفانهتر بازتاب میدهد. خبر البته برآوردی اولیه بود و از این جهت مورد استناد من قرار گرفت که به دلیل ضیق وقت باید ساعت چهار عصر یادداشتم را مینوشتم. درست به همین دلیل "دهها هزار" را داخل گیومه گذاشتم تا خواننده آن را قطعی فرض نکند. از این گذشته، دهها هزار نفر، جمعیتی تا دویستهزار نفر را هم شامل میشود، زیرا صدها هزار حتماً باید بیش از دویستهزار باشد.
تعداد حاضران در تشییع جنازۀ مرحوم نصرالله قطعاً چیزی به من کم یا اضافه نمیکند که بخواهم تعصبی نسبت به آن نشان دهم! این نوع تعصبات متعلق به نیروهای سیاه و سفید بین است که حتی بر سر شمارش یک جمعیت حاضرند تا نقطۀ مرگ با هم ستیز کنند!
به هر حال آقای دهباشی گاه به گاه در محل کافه تاریخ میزبان من برای برگزاری کلاس است. امیدوارم در این نوشته، ادب و آداب مهمانی را زیر پا نگذاشته باشم، هر چند میزبان خود ممکن است چنین قید و بندهایی را در مرام خود دست و پا گیر فرض کند.
احمد زیدآبادی
#فرهیختگان راهی به رهایی