ندای "توسعه ملّی" در هنگامهی خواست تحقّق"جامعهی بی طبقه"
چگونه دریافت "بازرگان" در تشخیص نیاز بنیادی جامعهی ایرانی در فردای انقلاب ۵۷ در آرمانخواهی بیتوجه به واقعیت موجود، به محاق رفت؟
به مناسبت سیامین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان
امین احمدی
"توسعه"، "آرمانخواهی" و "واقعیت اجتماعی" همواره با ارتباط مفهومی با یکدیگر در ادبیات توسعه- با واژگان گوناگون- طرح شده اند؛ آرمانها، سپهر فکری برنامه ¬های نخبگان فکری و کارگزاران اجرایی برای آبادانی و پیشرفت یک جامعه را تعیّن می بخشند و واقعیت اجتماعی- متبلّور در فرماسیون های اجتماعی-اقتصادی هر ساخت اجتماعی- همواره در گوش برنامه ریزان توسعه، بانگ هشدار وجود صخره های ستبرِ مانع برای تحول و تغییر را به صدا در میاورند.
در این میان صف کشی و تقابل دو طیف "آرمانخواه" و "واقع گرا" در حقیقت نسبت دو گرایش به تحقق "شعارها" و "ایده آل " ها، با توجه به تفاوت ها در تعریف و تبیین "زمان"، "عمق" و " چگونگی استراتژی گذار" از وضعیت موجود به وضعیت موعود است زیرا فرد و گروه واقع گرای حاضر در جبهه خواستاران "اصلاح" امور نیز در پی تحقق ایده و طرحی برای تغییر جامعه خویش است پس، صفت آرمانخواه نه در معنای حقیقی کلمه که در معنای اصطلاحی ادبیات سیاسی ایران، در کنایه و شارح افراد و گروه های چپِ انقلابی و یا ایده آلیست رمانتیک در روزگار ما به کار می رود.
سرنوشت "بازرگان" در اداره اجرایی ایرانِ ملتهب بعد انقلاب ۵۷ و رویارویی انقلابیون آرمانخواه و "فولکس واگن" و "لاکپشتِ" انقلاب(صفاتی که بازرگان برای روش و بینش اجرایی خود می پسندید)، با نگاهی مجدد نه تقابل "خرد" و "جنون" و یا "محافظه کاری" و "عدالتخواهی" بلکه بیشتر تفاوت در راهبرد "تغییر" بود.این مهم نیازمند بررسی و تحلیل عمیق تر است.
بازرگان را با صفتهای "دگم مذهبی"، "فِناتیک"، "ذبح کننده علم در پای مذهب"، "لیبرال" و یا "پدر روشنفکری دینی" نواخته! و تقبیح و تجلیل کرده اند و از سویی موافقان سلک سیاسی- فکری او در سالهای اخیر اندیشه سیاسی-اجتماعی اَش را -برخلاف رای مشهور که لیبرال سرمایه داری دانسته شده است- "سوسیال دموکراسی" (البته در معنای قرن بیستمی کلمه) تعریف کرده اند(ر.ک بازرگان؛ لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات؟ از مهدی معتمدی مهر،۳۰ دی ۱۳۹۶ در سایت "تاریخ ایرانی") اما نوشتار حاضر ضمن آگاهی به آنچه در کارنامه فکری و سیاسی بازرگان مورد نقد و هجو و یا تجلیل قرار گرفته است، بر این فرضیه استوار است که بازرگان هر چه بود،در هنگامه مسئولیت نخست وزیری دولّت موقت در تقابل و چالش با نیروهای انقلابی-از همه طیف های گوناگون- سخن از امری غریب نمی گفت و در این زمان بعد گذشت چهل و اندی سال، دغدغه های او می تواند مورد پذیرش حتی چپ مارکسیست واقع گرا شود یعنی اگر تحلیل تاریخی-اجتماعی، مبتنی بر شرایط عینی یک جامعه با ویژگیهای ایران ۱۳۵۷ برآمده از یک انقلاب سیاسی باشد.
متن کامل:
https://cutt.ly/ke8Yj6a6
#فرهیختگان راهی به رهایی
چگونه دریافت "بازرگان" در تشخیص نیاز بنیادی جامعهی ایرانی در فردای انقلاب ۵۷ در آرمانخواهی بیتوجه به واقعیت موجود، به محاق رفت؟
به مناسبت سیامین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان
امین احمدی
"توسعه"، "آرمانخواهی" و "واقعیت اجتماعی" همواره با ارتباط مفهومی با یکدیگر در ادبیات توسعه- با واژگان گوناگون- طرح شده اند؛ آرمانها، سپهر فکری برنامه ¬های نخبگان فکری و کارگزاران اجرایی برای آبادانی و پیشرفت یک جامعه را تعیّن می بخشند و واقعیت اجتماعی- متبلّور در فرماسیون های اجتماعی-اقتصادی هر ساخت اجتماعی- همواره در گوش برنامه ریزان توسعه، بانگ هشدار وجود صخره های ستبرِ مانع برای تحول و تغییر را به صدا در میاورند.
در این میان صف کشی و تقابل دو طیف "آرمانخواه" و "واقع گرا" در حقیقت نسبت دو گرایش به تحقق "شعارها" و "ایده آل " ها، با توجه به تفاوت ها در تعریف و تبیین "زمان"، "عمق" و " چگونگی استراتژی گذار" از وضعیت موجود به وضعیت موعود است زیرا فرد و گروه واقع گرای حاضر در جبهه خواستاران "اصلاح" امور نیز در پی تحقق ایده و طرحی برای تغییر جامعه خویش است پس، صفت آرمانخواه نه در معنای حقیقی کلمه که در معنای اصطلاحی ادبیات سیاسی ایران، در کنایه و شارح افراد و گروه های چپِ انقلابی و یا ایده آلیست رمانتیک در روزگار ما به کار می رود.
سرنوشت "بازرگان" در اداره اجرایی ایرانِ ملتهب بعد انقلاب ۵۷ و رویارویی انقلابیون آرمانخواه و "فولکس واگن" و "لاکپشتِ" انقلاب(صفاتی که بازرگان برای روش و بینش اجرایی خود می پسندید)، با نگاهی مجدد نه تقابل "خرد" و "جنون" و یا "محافظه کاری" و "عدالتخواهی" بلکه بیشتر تفاوت در راهبرد "تغییر" بود.این مهم نیازمند بررسی و تحلیل عمیق تر است.
بازرگان را با صفتهای "دگم مذهبی"، "فِناتیک"، "ذبح کننده علم در پای مذهب"، "لیبرال" و یا "پدر روشنفکری دینی" نواخته! و تقبیح و تجلیل کرده اند و از سویی موافقان سلک سیاسی- فکری او در سالهای اخیر اندیشه سیاسی-اجتماعی اَش را -برخلاف رای مشهور که لیبرال سرمایه داری دانسته شده است- "سوسیال دموکراسی" (البته در معنای قرن بیستمی کلمه) تعریف کرده اند(ر.ک بازرگان؛ لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات؟ از مهدی معتمدی مهر،۳۰ دی ۱۳۹۶ در سایت "تاریخ ایرانی") اما نوشتار حاضر ضمن آگاهی به آنچه در کارنامه فکری و سیاسی بازرگان مورد نقد و هجو و یا تجلیل قرار گرفته است، بر این فرضیه استوار است که بازرگان هر چه بود،در هنگامه مسئولیت نخست وزیری دولّت موقت در تقابل و چالش با نیروهای انقلابی-از همه طیف های گوناگون- سخن از امری غریب نمی گفت و در این زمان بعد گذشت چهل و اندی سال، دغدغه های او می تواند مورد پذیرش حتی چپ مارکسیست واقع گرا شود یعنی اگر تحلیل تاریخی-اجتماعی، مبتنی بر شرایط عینی یک جامعه با ویژگیهای ایران ۱۳۵۷ برآمده از یک انقلاب سیاسی باشد.
متن کامل:
https://cutt.ly/ke8Yj6a6
#فرهیختگان راهی به رهایی