#تاوان_دل_1167
-امیدوارم یه بار هم که شده توی عمرت خوش قول باشی و زیر حرفی که زدی نزنی.
آونگ بیشتر از این نتونست طاقت بیاره و تماس رو قطع کرد به نظرم تا همین حالا هم زیاد مقاومت کرده بود.
آونگی که من میشناختم مقابل این پررو بازی اصلاً ساکت نمینشست و تا همین حدش هم احتمالاً به خاطر من مراعات کرده بود.
-خب خوشگل بانوی من حالا که کاری که خواستی رو انجام دادم افتخار میدی یه شب خوب رو با هم بسازیم.
با تمام وجودم میخواستمش و دلم میخواست باهاش یکی بشم.
لبخندی به روش زدم و با روی گشاده گفتم:
-فکر کنم تنها چیزی که الان میخوام همینه...
همین حرف کافی بود که روی تنم خیمه بزنه و شروع به بوسیدن تمام تنم کنه.
هر بار با همین بوسهها کارش رو شروع میکرد و کم کم کارش به گاز گرفتنهای ریز میکشید.
تمام حرکتهاش رو از بر بودم و با وجود اینکه هر بار همین کارها را تکرار میکرد اما هر بار منو به اوج لذت خودم میرسوند.
انگار همین که اون مرد رو میخواستم برای لذت بردنم کافی بود و نیازی به تنوع نبود.
-امیدوارم یه بار هم که شده توی عمرت خوش قول باشی و زیر حرفی که زدی نزنی.
آونگ بیشتر از این نتونست طاقت بیاره و تماس رو قطع کرد به نظرم تا همین حالا هم زیاد مقاومت کرده بود.
آونگی که من میشناختم مقابل این پررو بازی اصلاً ساکت نمینشست و تا همین حدش هم احتمالاً به خاطر من مراعات کرده بود.
-خب خوشگل بانوی من حالا که کاری که خواستی رو انجام دادم افتخار میدی یه شب خوب رو با هم بسازیم.
با تمام وجودم میخواستمش و دلم میخواست باهاش یکی بشم.
لبخندی به روش زدم و با روی گشاده گفتم:
-فکر کنم تنها چیزی که الان میخوام همینه...
همین حرف کافی بود که روی تنم خیمه بزنه و شروع به بوسیدن تمام تنم کنه.
هر بار با همین بوسهها کارش رو شروع میکرد و کم کم کارش به گاز گرفتنهای ریز میکشید.
تمام حرکتهاش رو از بر بودم و با وجود اینکه هر بار همین کارها را تکرار میکرد اما هر بار منو به اوج لذت خودم میرسوند.
انگار همین که اون مرد رو میخواستم برای لذت بردنم کافی بود و نیازی به تنوع نبود.