#تاوان_دل_1137
-برو فکراتو بکن آونگ من که تصمیمم رو گرفتم تو هم تصمیمت رو بگیر یا پشتم باش یا که مجبور میشم بزارمت کنار.
برای یه لحظه به گوشهای خودم شک کردم.
من خوب میدونستم که چقدر آونگ برای ستاره خانم مهمه این که داشت اینجوری تهدیدش میکرد یعنی واقعاً راهان رو دوست داشت.
-مامان تو الان داری منو تهدید میکنی؟
یعنی بین من و مردی که تقریباً نمیشناسیش اونو انتخاب کردی!
-کی گفته نمیشناسمش؟اصلاً به نظرت من تو این سن و سال بدون شناخت با کسی ملاقات میکنم!
من و راهان تقریباً از وقتی که اومدیم ایتالیا بارها و بارها همدیگرو دیدیم.
خیلی جاها با همدیگه رفتیم و شناخت نسبتا خوبی از هم داریم.
الانم اصلاً بحث من بحث انتخاب نیست به نظرم من تو این سن و سال میتونم برای خودم تصمیم بگیرم میخوام ببینم تو هم به تصمیم مادرت احترام میذاری یا نه.
-من نمیذارم این وصلت سر بگیره.
همین جا جلوی گندمم دارم میگم اگه اون مرتیکه رو انتخاب کنی دیگه منو نمیبینی.
-برو فکراتو بکن آونگ من که تصمیمم رو گرفتم تو هم تصمیمت رو بگیر یا پشتم باش یا که مجبور میشم بزارمت کنار.
برای یه لحظه به گوشهای خودم شک کردم.
من خوب میدونستم که چقدر آونگ برای ستاره خانم مهمه این که داشت اینجوری تهدیدش میکرد یعنی واقعاً راهان رو دوست داشت.
-مامان تو الان داری منو تهدید میکنی؟
یعنی بین من و مردی که تقریباً نمیشناسیش اونو انتخاب کردی!
-کی گفته نمیشناسمش؟اصلاً به نظرت من تو این سن و سال بدون شناخت با کسی ملاقات میکنم!
من و راهان تقریباً از وقتی که اومدیم ایتالیا بارها و بارها همدیگرو دیدیم.
خیلی جاها با همدیگه رفتیم و شناخت نسبتا خوبی از هم داریم.
الانم اصلاً بحث من بحث انتخاب نیست به نظرم من تو این سن و سال میتونم برای خودم تصمیم بگیرم میخوام ببینم تو هم به تصمیم مادرت احترام میذاری یا نه.
-من نمیذارم این وصلت سر بگیره.
همین جا جلوی گندمم دارم میگم اگه اون مرتیکه رو انتخاب کنی دیگه منو نمیبینی.