دو تا پاکت سیگار تازه خریداری شده رو انداختم دور تا باز سعی کنم ترکش کنم و تعداد دقایق بیشتری به عمر الکی خودم اضافه کنم، چند تا داستان جدید نوشتم که باید برای آقای ف بفرستم تا نظرش رو در این باره که چه قدر احتمالش هست تو آینده نویسنده و فیلمساز خوبی بشم بهم بگه، دارم به این فکر میکنم معنی زندگی چیه و فکر دختر خوشگله داره هورنیم میکنه. همه شون عجیبه و مثل یه نوزاد برام حس تازگی داره.