عیاذ_ انسان قدرتمند کسی است که دنبال مقصر نباشد دنبال راه حل باشد راه حل... اگر واقعا خیلی انجلینا را دوست داری معجزه کن...! توانایی اش را داری؟؟؟ نه که نه! خب کمی مرا مثل خودت ببین کمی به ترحم بیا!
در حالیکه اشک در چشمانم خانه زده بود مستقیم به چشمان عیاذ نگاه کردم و گفتم
آیسل_ بله... دارم که دارم... من توانایی معجزه کردن را دارم و همین امروز برایتان نشان میدهم.. بحث آنجلینا را نباید جلو میآوردم چون تنها نقطهی ضعف من است... و من برای او حتی معجزه را هم برپا میکنم!
عیاذ_ حرف دوست داشتن میبود و نقطهی ضعف میبود.. پس خیلی وقت قبل من معجزه میکردم.. اما قرار نیست هیچی خوب شود!
آیسل_ من حالا میروم و تا که معجزه با خود نیاوردم، به اینجا و اطرافیانم بر نمیگردم، اگر هزاران سال وقت را هم در بر بگیرد!
عیاذ_ ما هم خیلی تشکر خواهیم کرد!
و از آنجا بیرون شدم و با ژست خودم بسوی هدفم که برای لحطهی هم تردد جا نمیدادم راهی شدم
همقدم با مغزی که مرا وادار میکرد..
*
در راه با اروین همه چیز را حل کردیم
بر اساس راه جوری های مان:
من بیماریی زنانهی دارم و نزد همان داکتر که آورانوس میرود میروم...
بعد اینکه داکتر برای آزمایشات از اتاقش بیرون میشود آروین هم چون داکتر همان بیمارستان و همکار آن دکتر است اورا معطل میکند..
و من با خیال راحت میتوانم آنجا را زیر و رو کنم و هر چیزی که بخواهم را بدست بیاورم
یعنی آزمایشات درست را بجای غلط های که آورانوس تحویل ما دادهست
آروین هم هر کمک که از دستش بر میآید را برای منمیکند چون او بهتر از من راجع به بیمارستان میداند...
انسانها باید هر توقع خود را که مبدل به واقعیت میکند را معجزه بنامد...
معجزه تنها در دستان پیامبران الهی نیست در دست همهی ما است اما آنها با چشم دیده نمیشوند
باید در کسری از ثانیه مود تبدیل کنی... و به خودت باور کنی...
باور کردن و به حقیقت مبدل کردن یک (کاش) میتواند یک معجزه باشد که انسان ها اورا فقط پیروزی مینامند
انسان های که تسلیم نشده تا هنوز...
انسانهای که رویای خود را خاک نکرده هنوز...
انسانهای که هنوزم امیدی در قلبشان است هنوز....
و انسان های که در ثانیه نود بلند میشوند و میدوند... اگر چه راه منهم باشد..
ان عهده آدما گناه دارند اگر اسم معجزهگرایی را روی شان نگذارید
خیلی گناه دارند...
_آیا خودباوری آیسل در کسری از ثانیه به نظر شما چه را تغییر خواهد داد؟؟
alef_sevan_آسوده_مستعار#
ادامه دارد......
در حالیکه اشک در چشمانم خانه زده بود مستقیم به چشمان عیاذ نگاه کردم و گفتم
آیسل_ بله... دارم که دارم... من توانایی معجزه کردن را دارم و همین امروز برایتان نشان میدهم.. بحث آنجلینا را نباید جلو میآوردم چون تنها نقطهی ضعف من است... و من برای او حتی معجزه را هم برپا میکنم!
عیاذ_ حرف دوست داشتن میبود و نقطهی ضعف میبود.. پس خیلی وقت قبل من معجزه میکردم.. اما قرار نیست هیچی خوب شود!
آیسل_ من حالا میروم و تا که معجزه با خود نیاوردم، به اینجا و اطرافیانم بر نمیگردم، اگر هزاران سال وقت را هم در بر بگیرد!
عیاذ_ ما هم خیلی تشکر خواهیم کرد!
و از آنجا بیرون شدم و با ژست خودم بسوی هدفم که برای لحطهی هم تردد جا نمیدادم راهی شدم
همقدم با مغزی که مرا وادار میکرد..
*
در راه با اروین همه چیز را حل کردیم
بر اساس راه جوری های مان:
من بیماریی زنانهی دارم و نزد همان داکتر که آورانوس میرود میروم...
بعد اینکه داکتر برای آزمایشات از اتاقش بیرون میشود آروین هم چون داکتر همان بیمارستان و همکار آن دکتر است اورا معطل میکند..
و من با خیال راحت میتوانم آنجا را زیر و رو کنم و هر چیزی که بخواهم را بدست بیاورم
یعنی آزمایشات درست را بجای غلط های که آورانوس تحویل ما دادهست
آروین هم هر کمک که از دستش بر میآید را برای منمیکند چون او بهتر از من راجع به بیمارستان میداند...
انسانها باید هر توقع خود را که مبدل به واقعیت میکند را معجزه بنامد...
معجزه تنها در دستان پیامبران الهی نیست در دست همهی ما است اما آنها با چشم دیده نمیشوند
باید در کسری از ثانیه مود تبدیل کنی... و به خودت باور کنی...
باور کردن و به حقیقت مبدل کردن یک (کاش) میتواند یک معجزه باشد که انسان ها اورا فقط پیروزی مینامند
انسان های که تسلیم نشده تا هنوز...
انسانهای که رویای خود را خاک نکرده هنوز...
انسانهای که هنوزم امیدی در قلبشان است هنوز....
و انسان های که در ثانیه نود بلند میشوند و میدوند... اگر چه راه منهم باشد..
ان عهده آدما گناه دارند اگر اسم معجزهگرایی را روی شان نگذارید
خیلی گناه دارند...
_آیا خودباوری آیسل در کسری از ثانیه به نظر شما چه را تغییر خواهد داد؟؟
alef_sevan_آسوده_مستعار#
ادامه دارد......