DastanSara | داستان سرا


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Книги


👇🏻ادمين داستان سرا / تبليغات 👇🏻
@Dastansara_admin
.
صفحه انستاگرام داستان سرا:
www.instagram.com/Dastansara_Bookstore
❤️☘️🥰

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Книги
Статистика
Фильтр публикаций


#مهمانی_دلبر

روزی که نماز اول وقت میخوانی ، دلی را نمیشکنی و پشت هر کار یادت هست که خدا می بیند و میشنود
همانجا دلت گرم میشود و زندگی روی خوشش را به تو نشان میدهد
دلت قرص هست به بودن دلبری بخشنده و مهربان که اگر یادش کنی یادت میکند
انسان جایز الخطاست و در توبه باز ، بسم الله به سوی دلبر.


وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ
طه /124

و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!»🌱


✍#سیندخت


﴿رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ﴾

"پروردگارا! و آنچه را به آن تاب و توان نداریم بر دوش ما مگذار...!🍃♥️



#اسرا_سلطانی


با چشم باطن که نگاه کنی
جلوه خدا را میان قلبت، میان وجودت، در لحظه لحظه زندگیت می بینی....
جلوه خدا را در تکه ای ابر سرگردان در آسمان می بینی...
در نسیم سردی که می وزد و بوی بهار را می آورد حس حس کنی....
جلوه رحمت خدا را در قطره های باران می بینی...
دست قدرت را در رُوییدَن یک بذر از دل خاک می بینی....  
خدا دور از نظر نیست
لیک چشم ما کور است

🪴✨🖇

#اَحـــراٰر ماندگار...


کدام سوره به “ام الکتاب” مشهور است…؟
Опрос
  •   سوره یس
  •   سوره فاتحه
  •   سوره ملک
  •   سوره علق
143 голосов


کدام سوره به “عروس قرآن” مشهور است…؟
Опрос
  •   سوره ملک
  •   سوره الرحمن
  •   سوره یس
  •   سوره فاتحه
148 голосов


قرآن کریم در چند سال بر پیامبر اکرم نازل شد …؟
Опрос
  •   ۲۰ سال
  •   ۲۳ سال
  •   ۳۲ سال
  •   ۳۰ سال
148 голосов


سی‌آیه/سی‌پیام (3)


وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
(سورة بقره: آیه 155)

ترجمه:
و قطعاً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و جان‌ها و محصولات آزمایش می کنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده.

جانِ پیام:
هر انسان حتمی و حتمی امتحان می‌شود.
حتی پیامبران که امتحانات‌شان سخت‌تر‌ و بزرگتر بود. آزمایش الهی به اندازه‌ی توان آدمی است، انسانی‌که ایمانش قوی‌تر است آزمایشش سخت‌تر است و انسانی‌که ایمانش‌ ضعیف‌تر است آزمایشش نیز کم‌تر است، اگر تاریخ را مطالعه کنیم می‌بینیم که سخت‌ترین امتحان‌ها از با ایمان‌ترین اشخاص گرفته شده، این دنیا محل ابتلاء است که امتحانات از ما گرفته می‌شود و در دنیای دیگری نتیجه‌اش را می‌بینیم.
فراموش نکن انسان بیشتر با محبوبانش امتحان می‌شود چه آدمی باشد و چه اشیاء. و بدان که امتحانات بزرگ پاداش‌های بزرگتری دارد، به شرطی‌که صبر کنی و‌ پاداشش را از الله بخواهی!
یکی با گرفتن رزقش (فقر) و یکی با ازدست دادنِ مال و یکی با گرفتنِ جان عزیزانش امتحان می‌شود. نوعِ امتحان‌ها مختلف است و خوشبخت کسی است که صبور باشد و ‌پاداشش را از الله بخواهد. خوشا بحال تو که امتحانت را به نیکو سپری کردی! خوشا بحال تو که بر ازدست دادن عزیزانت داد و بیداد نکردی و عوضش را از الله خواستی! خوشا بحال تو که در امتحانات الهی پیروز شدی و مژده‌ی بهشت برایت‌ داده شد! خوشا بحال تو که صبر کردی و صبر می‌کنی! خوشا بحال تو!

#نادیا


طبق حدیث: حضرت محمد•ﷺ•نفقه دادن به زن اولاد چیست؟
Опрос
  •   احسان
  •   نیکی
  •   صدقه
115 голосов


سلام دوستا از محصلین مورا این‌جا کسی است در مورد امتحان کانکورش کسی معلومات دارد؟


🤍🎀

دعای‌روز سوم ماه مبارک رمضان

#دعا
#حریر_خوشبخت


در آخرالزمان، به مؤمنان واقعی ابله و بی‌عقل می‌گویند.: امام صادق•ع•🍃♥️


ختم قرآن شریف 🌙
روز سوم ماه مبارک رمضان
1️⃣:

2️⃣:
3️⃣:سیرت
4️⃣:دریا
5️⃣:دریا
6️⃣:
7️⃣:زبیده
8️⃣:
9️⃣:هما
🔟:الوان
1️⃣1️⃣:
1️⃣2️⃣:
1️⃣3️⃣:مروه
1️⃣4️⃣:
1️⃣5️⃣:
1️⃣6️⃣:
1️⃣7️⃣:
1️⃣8️⃣:
1️⃣9️⃣:
2️⃣0️⃣:
2️⃣1️⃣:
2️⃣2️⃣:
2️⃣3️⃣:حریر
2️⃣4️⃣:
2️⃣5️⃣:
2️⃣6️⃣:
2️⃣7️⃣:
2️⃣8️⃣:
2️⃣9️⃣:حوا
3️⃣0️⃣:امید

•••
الله متعال توفیق هدایت نصیب‌مان کند.
اسم خود و جزء را که قرار است تلاوت بکنید، بنویسید!


#شما_فرستادید🫧

مبارک رمضان، ماه صبر و عبادت است؛ فرصتی ارزشمند که در آن می‌توانیم به عبادات پرداخته، از گناهان خود پشیمان شده و به اصلاح خویش بپردازیم. با این حال، گاهی در میان خانواده‌ها اختلافات و ناراحتی‌هایی بر سر مسائل جزئی رخ می‌دهد، در حالی که این ماه، ماه آرامش، بردباری و مهربانی است.

یکی از اعمال نیک در این ماه، آماده‌سازی افطار است که ثوابی بزرگ دارد، اما این وظیفه نباید تنها بر دوش بانوان باشد. مردان نیز باید در این امر با بانوان خانه همکاری کند، زیرا آنان نیز روزه‌دار و نیازمند درک و حمایت‌اند. رمضان فرصتی است برای همدلی، گذشت و نیکی، پس شایسته است که با روحیه‌ای سرشار از محبت و همراهی، این ماه مبارک را سپری کنیم.
نویسنده:
#رشاد_عزیزی


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
❤️‍🩹🌙

#یک_جمله_و_یک_دنیا_حرف
👤
#حریر_خوشبخت


#شما_فرستادید
Sidra Wasiq 🩺


‍ • موضوع پرتکرار خانم‌ها

بسیاری از زنان و بعضاً دختران می‌خواهند در ماه مبارک رمضان پریود نشوند تا همه‌ی روزهای ماه رمضان را روزه بگیرند! لذا اقدام به مصرف خودسرانه‌ی قرص‌های ضد قاعدگی می‌کنند.

برای اینکه سیکل قاعدگی اتفاق نیفتد و به اصطلاح خانمی پریود نشود باید قرص‌هایی مصرف کرد که هورمونی هستند، هر هورمونی هم که بدون دلیل وارد بدن شود، تعادل بدن را مختل می‌سازد و در واقع به منزله‌ی یک شوک به بدن محسوب می‌شود.

یکی از هورمون‌های موجود در قرص‌های ضدبارداری، استروژن است که این هورمون نیز باعث افزایش فشارخون می‌شود، بنا به گفته‌ی پزشکان خانم‌هایی که از این قرص‌ها استفاده می‌کنند در معرض سکته‌ی قلبی و مغزی قرار می‌گیرند!

البته احتمال این اتفاق در یک خانم کاملاً سالم، کم است با این حال، توجه به این نکته مهم است که واکنش‌های بدن هر فرد ممکن است متفاوت باشد. اما زنانی که فشارخون یا بیماری قلبی دارند یا بالای ۳۵ سال سن دارند، خطر این احتمال برایشان افزایش می‌یابد.

بنابراین وقتی در بدن مشکل خاصی وجود ندارد که نیاز باشد با هورمون اضافی این مشکل برطرف و یا تنظیم شود، پس دلیلی ندارد که هورمون اضافی را وارد بدن خود کرد!

و خداوند متعال نیز زنان و دختران را از گرفتن روزه در دوران قاعدگی معاف فرموده و این فریضه را از دوش‌شان برداشته است پس چه اصراری باید داشت که با مصرف دارو، پریودی خود را عقب انداخت و بر خود سخت بگیرید در حالی‌که خداوند متعال به دختران آدم علیه‌السلام رخصت داده و آسان گرفته است!

متأسفانه بسیاری از خانم‌هایی که از این قرص‌ها استفاده می‌کنند دچار لکه‌بینی شده و روزهای بیشتری از ماه رمضان را از دست می‌دهند!

لذا بخاطر عوارض این قرص‌ها، مصرف آن‌ها بدون تجویز پزشک اکیداً ممنوع می‌باشد.

خواهران عزیز مراقب سلامتی خود باشید.
(پیوست با این مطلب ویدئوی زیر را ببینید)

❀ فریبا کریم‌نژاد
#شما_فرستادید


خدایا!
بندهٔ مهجور تو ندامت سر میدهد
راز دان تویی! رازِ سِر سَر میدهد
چون نعمت ارزانی کردی، یاغی گشت!؟
هر سلولِ من در یکتاییت سر میدهد
آشفتوار آشفتگیم از بهر گناهان من است
آیه تو امیدِ علیم بذات صدور میدهد
بندهٔ یاغی ات خواستار عفو سر میدهد
جاوید محمدی 🍂🕋
#شما_فرستادید


جاوید محمدی ✨
#شما_فرستادید


مشرقم! رخِ آفتابم آرزوست!
مغربم! رخِ آخرالزمانم آرزوست!
دالری ام! ترمپ و اوباما و بوش
انتیژنِ متحرکِ وجودم در جوش
دوست دارِ مردِ کَلِ پشتِ دالر ام
او چه داند، من کدام دُمی خر ام
خاینم! بداند زیرخاک، خاکم زیرپایش
ژنِ محترکِ غیر اصیلِ افغانیم فدایش
ژنِ اصیل آریایی نژاد همدم خاک است
دامِ منِ خاین در آینه او خطرناک است
خونِ جیگرانند! از بهر وطن، شهیدانند
می درند چو بدانند! در بندِ کدام خرانند!
جاوید محمدی ✨
#شما_فرستادید


یکی از مردها در آهنی بزرگی را باز کرد و با اشاره گفت: "داخل شوید!"
لمر با صدای لرزانی گفت: "ما را اینجا می‌خواهید چکار کنید؟!"
مرد لبخند تلخی زد. "منتظر بمانید… یوسف دیر یا زود خواهد آمد. و اگر نیاید؟ خب… مشکل شماست، نه ما!"
نگاه خشمگینی به او انداختم، اما چیزی نگفتم. دست لمر را محکم گرفتم و هر دو وارد شدیم. در پشت سرمان محکم بسته شد.!
تاریکی مطلق است. تنها یک نور کم‌سو از پنجره‌ی شکسته‌ی بالای دیوار به داخل می‌تابید. گوشه‌ای نشستم، نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم آرام باشم.
لمر کنارم نشسته "کلثوم، فکر می‌کنی… فکر می‌کنی یوسف واقعاً می‌آید؟"
لبم را به دندان گرفتم. "بله… حتماً می‌آید."
اما چقدر طول می‌کشید؟ آیا قبل از اینکه اتفاق بدتری برای ما بیفتد، می‌رسید؟
همین که این فکرها در ذهنم می‌چرخید، صدای همهمه‌ای بیرون آمد. بعد، صدای فریاد.
در یک لحظه، در آهنی با شدت باز شد و صدای فریاد بلند شد.
یوسف و دیان!
و بعد... جهنم شروع شد.
همه‌چیز یک‌باره منفجر شد. صدای گلوله‌ها، فریادها، مشت‌هایی که با قدرت فرود می‌آمدند. دیان با یک حرکت، مردی را به دیوار کوبید. یوسف شلیک می‌کرد، اما تعدادشان زیاد بود. خیلی زیاد.
یکی از مرد ها به سوی لمر حمله کرد تحمل کرده نتوانستم من؟ دیگر نمی‌توانستم فقط تماشا کنم. قلبم با شدت می‌کوبید، حالا وقتش است تا آن ‌ بُکس یاد گرفتن ها به درد بخورد!
به طرف همان  مرد حمله کردم. ضربه‌ای به پهلویش زدم، بعد با زانو سینه‌اش را شکستم. دیان با سرعت برق‌آسا یکی را از پشت گرفت و به زمین کوبید. یوسف هنوز در حال جنگ است. بعد اینکه شخص مقابل را به زمین زد رو به من و لمر کرد و با آرامش گفت: "حال تان خوب است؟ نترسید، همه چیز تمام شد."
لمر از جایش بلند شد و به یوسف و دیان نگاه کرد. هنوز در شوک بود، اما به سختی گفت: "شکر که آمدید…"
همه‌چیز خوب پیش می‌رفت... تا این‌که دنیا در یک لحظه متوقف شد.
صدای شلیک.
چرخیدم.
یوسف!
او به عقب خم شد، دستش را روی شکمش گذاشت، خون از میان انگشتانش جاری شد.
"نه!" صدایم لرزید، اما وقت نشد.
چشمانش بسته بود، اما نفس‌هایش همچنان سنگین و کُند بودند.
لمر فریاد کشید و بی‌اراده به سمت او دوید. "یوسف! یوسف!" صدای لمر در گوش من پیچید،
دوباره صدای شلیک. دردی داغ از پشت به بدنم پیچید. سوزشی شدید، گویا که آتش از میان گوشت و استخوانم عبور کرد.
نفسم بند آمد. پاهایم سست شد. دیان فریاد زد.
همه‌چیز تار شد...
و بعد، تاریکی مرا بلعید.
تاریکی… سنگین، عمیق، بی‌پایان. گویا درون خلا افتاده بودم، معلق بین بودن و نبودن. صدای فریادها هنوز در گوشم زنگ می‌زد، اما کم‌کم محو می‌شد. پلک‌هایم سنگین بودند، گویا وزنه‌ای رویشان گذاشته باشند، اما درد… درد واقعی بود.
احساس کردم روی چیزی سخت افتاده‌ام، نفس کشیدن سخت بود. سوزش شدیدی از کمرم پخش می‌شد، گویی آتشی خاموش‌نشدنی در درونم شعله‌ور شده باشد. خواستم تکان بخورم، اما بدنم به حرفم گوش نمی‌داد.
ناگهان صدای دیان را شنیدم. پر از خشم، نگرانی، و… ترس.
" کلثوم! لعنتی! بیدار بمان!

ادامه‌ دارد‌...

Показано 20 последних публикаций.