#پارت۳۱۳
سرشو بوسه اي زدمو پر شدم از به حس گرم. عجیب...
دستاشو گرفتم و کشیدمش داخل خونه.
روي مبل نزدیک شومینه نشوندمش.
توي این هوا مخصوصا با این وضعیت بیرون گردي
این دختر یه فنجون قهوه داغ بهش می چسبید..
بعد از چند دقیقه معطلی براي جوش اومدن آب
،قهوه اي فوري درست کردم و براش بردم.
البته با چند برش کیک که
توي یخچال بود..
خیلی ضعیف شده بود.
امروز حسابی انرژي از دست داده بود.
باید جون میگرفت.....!
فنجون قهوشو با سه تا تیکه ي بزرگ کیک خورد.
ازم خواست تا سرویس بهداشتیو بهش نشون بدم.
تا صورتش بشوره..
توي همین فاصله چشمامو بستم..
حالا باید چیکار کنم؟
سرشو بوسه اي زدمو پر شدم از به حس گرم. عجیب...
دستاشو گرفتم و کشیدمش داخل خونه.
روي مبل نزدیک شومینه نشوندمش.
توي این هوا مخصوصا با این وضعیت بیرون گردي
این دختر یه فنجون قهوه داغ بهش می چسبید..
بعد از چند دقیقه معطلی براي جوش اومدن آب
،قهوه اي فوري درست کردم و براش بردم.
البته با چند برش کیک که
توي یخچال بود..
خیلی ضعیف شده بود.
امروز حسابی انرژي از دست داده بود.
باید جون میگرفت.....!
فنجون قهوشو با سه تا تیکه ي بزرگ کیک خورد.
ازم خواست تا سرویس بهداشتیو بهش نشون بدم.
تا صورتش بشوره..
توي همین فاصله چشمامو بستم..
حالا باید چیکار کنم؟