#پارت۳۰۹
دستمو محکم از دستش کشیدم. برگشت و نگاهم کرد.....
چند قدم رفتم عقب....
و اون ایستاده بود نگاهم میکرد...
اما طاقت نیاوردم با سرعت خودمو توي آغوشش انداختم.
دستامو بردم پشتش و پالتوشو محکم چنگ زدم.
سرمو توي سینش فرو کردم.
زار زدم.
با تمام وجودم گریه کردم.....
ناله زدم.....
دستاش محکم دور کمرم حلقه شد. سرشو روي شونم گذاشت.
دستشو بالا آورد و روي سرم گذاشت.نوازشم نکرد
فقط دستش روي سرم بود.
از این مرد سرد بی احساس بیشتر
از اینم نمیشه توقع داشت.....
اما فهمید..
دستمو محکم از دستش کشیدم. برگشت و نگاهم کرد.....
چند قدم رفتم عقب....
و اون ایستاده بود نگاهم میکرد...
اما طاقت نیاوردم با سرعت خودمو توي آغوشش انداختم.
دستامو بردم پشتش و پالتوشو محکم چنگ زدم.
سرمو توي سینش فرو کردم.
زار زدم.
با تمام وجودم گریه کردم.....
ناله زدم.....
دستاش محکم دور کمرم حلقه شد. سرشو روي شونم گذاشت.
دستشو بالا آورد و روي سرم گذاشت.نوازشم نکرد
فقط دستش روي سرم بود.
از این مرد سرد بی احساس بیشتر
از اینم نمیشه توقع داشت.....
اما فهمید..