علی سورنا | 𝗔𝗟𝗜𝗦𝗢𝗥𝗘𝗡𝗔


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Цитаты


「🦌🖤」
- بی بی اَم تُو اینْ قُمار داشتْ حُکمْ مادَرَمْ
هیپْ هاپِ لَعنَتیْ شُدْ زِنْدِگیْ وَ باوَرَمْ
- instagram.com/ALlSORENA

- t.me/ALlSORENAMUSIC

Admin : @allsorenaADMIN
‌‌‌

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Цитаты
Статистика
Фильтр публикаций


" زوزه سرما سان و رژه سربازان... "

- انفجاره رنگ‌ها -
تصویرسازی: مهران اهمدی


اینبار سورنا تایم رو شما توی کامنتا بفرستید👇


سورنا تایم 🖤

سورنا خونتون نیفته..


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
من افسرده نیستم...
@ALlSORENA

402 0 11 2 13

Репост из: GAVAZN
حس خفگی با بوی آلومینیوم تو یه قفس سربی پر گاز لیتیوم فرار می کنم و پشت سرم توی صحنه یه هیولاست پی کشتنم تو این جعبه در رفتم با تن یخ زده ام بی جون اما تصمیم گرفتم که از این در نرم بیرون با اره بریدم اجزات رو از تو من تو رو از وسط پوچی خلق کرده بودم وقتی ساخته شدی همون زد ازت بیرون پتکم رو برداشتم و زدم توی سینه ات به تاریخ از استبداد باشید رو پیرهنت من دستهام آلوده است به خون تخیل اما نه مسیر و آغاز و پایان من غلط بود نه اکتشاف و اختراع من غلط بود من انقلاب رو دیدم با روح و جونم دیدم که ماده خام غلط بود هر انقلاب نتیجه گناه جسور هاست من آتیش گداخته و مذاب تنور هام خبر رقص با خدای شرورا است. من خدام خدای خدا و هیولام


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
??...
@ALlSORENA


🥹🦦
@ALlSORENA


سورنا تایم 🖤

سورنا خونتون نیفته..

493 0 10 1 14

سورنا تایم 🖤

سورنا خونتون نیفته..

598 0 10 1 20

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
اما دوباره میرقصن
اونایی که دوباره رو دوباره میفهمن...
@ALlSORENA


چند تا بک گراند برای رفقا❤️








استوری علی سورنا از سارا خانم❤️
@ALlSORENA


یه کلبه توی جنگل
یه زن پشت یه پنجره
خیره به منظره
صدای پا، زن چرخید
یه کلید توی قفل درب چرخید


- خواب در خواب -
تصویرسازی: مهران اهمدی


سورنا تایم 🖤

سورنا خونتون نیفته..

520 0 12 1 17

یه ورس از سورنا که خیلی دوست دارید توی کامنتا بنویسید👇

527 0 1 22 12

علی سورنا رو در پلتفرم های موسیقی و سوشال مدیا دنبال کنید:

🔴 YouTube  👉34k

🟢 Spotify 👉45K

🟠 SoundCloud 👉320k

⚫️ Twitter 👉255k

🟣 Instagram 👉1.6m

⚪️ Threads 👉 115k

🔵 Telegram 👉45k

@ALlSORENA


«ادامه ۱۱-گل سرخ»

بخش دوم:
شاعر می‌گوید که روزی به خود آمدم و گفتم: "من آماده جنگم." با اینکه از سختی‌های راه آگاه بودم، می‌دانستم که هویتی ندارم. اما این افکار مبارزه با ستم، این رنگ‌ها، معشوقه‌ی من بودند که به من هویت می‌بخشیدند. از خود می‌پرسیدم: "این تکه‌های بدن، این
دست‌ها را با چه چیزی باید متحد کنم تا یک اثر بسازم؟"
اشاره به «مجسمه»

کاور اثر هم در واقع ازین قسمت
برگرفته شده

پس از خیزش تباهی (احتمالا منظور همان ضربه ای که خراب شدن مجسمه بهش زد)، شاعر از قدرت تخیل و بینش ظاهری بهره می‌گیرد. او تصور می‌کند که اگر خانه‌های ویران کاملاً خراب شوند، چه مساحت بزرگی روی سینه خاک باقی می‌ماند که می‌توان روی آن ستون‌های رویا و افکار آزادی را بنا کرد. این تصویر، نشان‌دهنده امید به بازسازی و خلق چیزی جدید و ارزشمند از دل ویرانی و خرابی است.
شاعر در ادامه بیان می‌کند که جهان اندیشه‌های ما را نابود و ما را درگیر مسائل روزمره و مادی‌گرایی کرده است، به‌طوری که دیگر فرصتی برای تفکر عمیق نداریم. با این حال، او همچنان به عشق جهانی آزاد می‌اندیشد.
شاعر، با زبانی آکنده از سوز و درد، از ویرانه‌های زندگی خویش سخن می‌راند؛ از تلی از آرزوهای فروپاشیده و بن‌بست‌هایی که در هر گام، راهش را سد کرده‌اند. او رو به مخاطب شعرش می‌کند و فریاد نجات سر می‌دهد؛ درخواستی از ژرفای جان، نه تنها برای رهایی خویش، بلکه برای هم‌پیمانی در جریانی مشترک. امیدش این است که در این همراهی، راهی به سوی رستگاری بیابند و با دست‌های به‌هم‌پیوسته، جهانی نو و تابناک‌تر بنا کنند.
از گذشته‌اش می‌گوید، از آن روزهای تیره که پایان خویش را به چشم دید؛ زمانی که حتی واژه‌هایش، آن یاران همیشگی، در گرداب نومیدی غرق شدند. نفرت، چون طلسمی شوم، وجودش را در بر گرفته بود؛ نیرویی فراتر از مرزهای درک و تصور او. بادهای ویرانگر، بارها و بارها سقف زیستن‌شان را ربودند و زندگی را از کالبد خانه‌شان زدودند؛ سرما و بی‌مهری چنان بر جانشان چنگ انداخت که دیگر نه راه می‌شناختند و نه مقصد. اما عشق، آن گوهر نجات‌بخش، و محبت، آن شعله خاموش‌ناشدنی، او را در آغوش کشیدند و از آن گرداب رهانیدند. چون مجسمه‌ای شکسته، فرو ریخت تا از نو سر برآرد؛ بازسازی شد تا امروز بتواند آیینه‌ای از خویشتن باشد.
اکنون او از روزگار پوچی و بی‌هدفی سخن می‌گوید؛ از دست‌هایی که آفتاب را به زنجیر می‌کشند و از نوری که در سایه‌ها محبوس مانده است. اما هنگامی که به کوچه‌های شهر می‌نگری، قامت‌هایی را می‌بینی استوار، که ساز آزادی را به نوا درآورده‌اند؛ سرودی که حتی با تیغ گلوله‌ها نیز خاموشی نمی‌پذیرد.

«🔗تحلیل سایر ترک ها»

https://t.me/ALlSORENA

Показано 20 последних публикаций.