#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_1
از اینکه شیخ داشت تو دستشویی خونه اش دستمالیم میکرد یه حالی داشتم که هیچوقت تجربه نکردم و لای پام خیس آب شد
از لبم دل کند و سرشو خم کرد و به گردنم رسید و یک دفعه ای جوری از گردنم گاز گرفت که ناله بلندی کردم و پشت بندش از همون جا مک عمیقی زد و ک.ص آبدارمو تو مشتش گرفت
_چه زود کبود شد! خوشم اومد اینجوری همه میفهمن نگاه هرزه شون روی تن و بدنت چرخ نخوره.
با زانوش فشاری بیشتری به واژ.نم اورد که چشم بستم و به شونه اش چنگ زدم که با تفریح نگاهم کرد.
_شیخ کجا موند...
در باز شد و با اومدن یهویی زن شیخ و با دیدن وضعیتمون حرف تو دهنش ماسید و...
https://t.me/+WhdIffn2fKM4ZDU8
#پارت_1
از اینکه شیخ داشت تو دستشویی خونه اش دستمالیم میکرد یه حالی داشتم که هیچوقت تجربه نکردم و لای پام خیس آب شد
از لبم دل کند و سرشو خم کرد و به گردنم رسید و یک دفعه ای جوری از گردنم گاز گرفت که ناله بلندی کردم و پشت بندش از همون جا مک عمیقی زد و ک.ص آبدارمو تو مشتش گرفت
_چه زود کبود شد! خوشم اومد اینجوری همه میفهمن نگاه هرزه شون روی تن و بدنت چرخ نخوره.
با زانوش فشاری بیشتری به واژ.نم اورد که چشم بستم و به شونه اش چنگ زدم که با تفریح نگاهم کرد.
_شیخ کجا موند...
در باز شد و با اومدن یهویی زن شیخ و با دیدن وضعیتمون حرف تو دهنش ماسید و...
https://t.me/+WhdIffn2fKM4ZDU8