Репост из: فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
✳️ رستگاری در خیابان
خشونت یک طرفه
💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
✍ محمد محب کیا
🟢 سلام
خدمت شما رزمنده و ایثارگر سرافراز
بله هستند کسانی که برای این انقلاب و سرزمین جانفشانی ها کردهاند و از سر دلسوزی بارها با مشارکت در انتخابات و اعتراضات مسالمت آمیز سعی در اصلاح امور و قانونمند کردن حاکمان را داشته اند.
با افتخار اعلام مینمایم که بنده حقیر هم قطرهای از این اقیانوس میباشم.
بله بنده محمد محب کیا برادر شهید باقر ساکن شهریار برحسب وظیفه و دلسوزی برای کشورم روز ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۳ سعادت حضور در مقابل سر در دانشگاه تهران را داشتم.
🟢 من طبق تجربیات گذشته بدون اتومبیل شخصی و تلفن همراه ساعت ۱۱ به محل قرار رسیدم .بین مسیر شهریار تا تهران با بعضی از مسافران و راننده ها صحبت کردم که تقریبا همه از وضعیت موجود ناراضی و شاکی بودند. زمانی که وارد میدان انقلاب شدم با سیل عظیمی از ماموران پلیس و لباس شخصی ها روبرو شدم .زمانی که خواستم خودم را به جلوی دانشگاه تهران برسانم اول خیابان ۱۶ آذر ماموران مانع رهگذران شدند که با چند نفر دیگر بالاجبار به ضلع جنوبی خیابان هدایت شدیم.
🟢 جمعیت خوبی از زنان و مردان آمدهبودند. اکثرا مثل خود من میانسال بودند. تعداد زیادی مینی بوس سفید رنگ خارجی که به نظرم ژاپنی بوددرکل خیابان مستقر شده بودند. ماموران نیروی انتظامی با لباس فرم که اکثریت درجه دار بودند.برخورد نسبتا خوب و محترمانه ای داشتند.
لباس شخصی ها که در هیچ جای قانون هم پیش بینی نشده اند و متاسفانه همیشه کار شعبان جعفری ها بر عهده اینها ست، مشغول بازداشت حاضرین و ایجاد رعب و وحشت بودند. عده زیادی به بهانه خرید کتاب جلوی مغازه ها و پاساژها ایستاده بودند بعضیها هم مثل بنده در حال قدم زدن بودند
🟢 ماموران نیروی انتظامی سعی در متفرق کردن مردم داشتند که یک لحظه با شنیدن صدای عجیب موتور به عقب برگشتم دیدم تعدادی موتور سوار ۲ ترکه با لباس فرم وارد پیاده رو شدند تا به خيال خام خودشان مردم حاضر را بترسانند و متفرق کنند یک وقت دیدم که موتور سواری به درجه دارانی که مافوقش هم حساب میشدند اعتنایی نکرده با فرمان موتور سیکلت به شانه یکی از همان درجه داران برخورد کرد و بدون توجه به این رفتار زشت ادامه مسیر داد.
من از نگاه آن درجه داری که ضربه به شانه اش خورده بود متوجه شدم که بسیار شاکی شده اما کاری از دستش بر نمیآید وعدهای از حاضران شروع به هو کردن موتور سواران کردند......
https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
@MostafaTajzadeh
خشونت یک طرفه
💥خاطراتی از حضور اعتراضی در کمپین رفع حصر ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
✍ محمد محب کیا
🟢 سلام
خدمت شما رزمنده و ایثارگر سرافراز
بله هستند کسانی که برای این انقلاب و سرزمین جانفشانی ها کردهاند و از سر دلسوزی بارها با مشارکت در انتخابات و اعتراضات مسالمت آمیز سعی در اصلاح امور و قانونمند کردن حاکمان را داشته اند.
با افتخار اعلام مینمایم که بنده حقیر هم قطرهای از این اقیانوس میباشم.
بله بنده محمد محب کیا برادر شهید باقر ساکن شهریار برحسب وظیفه و دلسوزی برای کشورم روز ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۳ سعادت حضور در مقابل سر در دانشگاه تهران را داشتم.
🟢 من طبق تجربیات گذشته بدون اتومبیل شخصی و تلفن همراه ساعت ۱۱ به محل قرار رسیدم .بین مسیر شهریار تا تهران با بعضی از مسافران و راننده ها صحبت کردم که تقریبا همه از وضعیت موجود ناراضی و شاکی بودند. زمانی که وارد میدان انقلاب شدم با سیل عظیمی از ماموران پلیس و لباس شخصی ها روبرو شدم .زمانی که خواستم خودم را به جلوی دانشگاه تهران برسانم اول خیابان ۱۶ آذر ماموران مانع رهگذران شدند که با چند نفر دیگر بالاجبار به ضلع جنوبی خیابان هدایت شدیم.
🟢 جمعیت خوبی از زنان و مردان آمدهبودند. اکثرا مثل خود من میانسال بودند. تعداد زیادی مینی بوس سفید رنگ خارجی که به نظرم ژاپنی بوددرکل خیابان مستقر شده بودند. ماموران نیروی انتظامی با لباس فرم که اکثریت درجه دار بودند.برخورد نسبتا خوب و محترمانه ای داشتند.
لباس شخصی ها که در هیچ جای قانون هم پیش بینی نشده اند و متاسفانه همیشه کار شعبان جعفری ها بر عهده اینها ست، مشغول بازداشت حاضرین و ایجاد رعب و وحشت بودند. عده زیادی به بهانه خرید کتاب جلوی مغازه ها و پاساژها ایستاده بودند بعضیها هم مثل بنده در حال قدم زدن بودند
🟢 ماموران نیروی انتظامی سعی در متفرق کردن مردم داشتند که یک لحظه با شنیدن صدای عجیب موتور به عقب برگشتم دیدم تعدادی موتور سوار ۲ ترکه با لباس فرم وارد پیاده رو شدند تا به خيال خام خودشان مردم حاضر را بترسانند و متفرق کنند یک وقت دیدم که موتور سواری به درجه دارانی که مافوقش هم حساب میشدند اعتنایی نکرده با فرمان موتور سیکلت به شانه یکی از همان درجه داران برخورد کرد و بدون توجه به این رفتار زشت ادامه مسیر داد.
من از نگاه آن درجه داری که ضربه به شانه اش خورده بود متوجه شدم که بسیار شاکی شده اما کاری از دستش بر نمیآید وعدهای از حاضران شروع به هو کردن موتور سواران کردند......
https://t.me/rafe_hasr_25Bahman
@MostafaTajzadeh