Репост из: فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
دوسال شد (عید قربان)
✍🏻فخرالسادات محتشمیپور
✅رسیدهایم زیر پل یادگار، عید قربان است و من یاد آن سالهای کودتایی افتادهام که به هر مناسبتی از جمله اعیاد ملی و مذهبی خودمان را به اوین میرساندیم. عید قربان اولین سال، دو گوسفند، همینجا به نیت سلامت زندانیان سیاسی ذبح و گوشتش میان نیازمندان توزیع شد. آن روزها برایمان مهم نبود دوربینهای اوین کل منطقه را زیرنظر داشت. عزیزانمان پشت آن دیوارهای بلند تحت فشار بودند و ما این سوی دیوارها، بانحاء ممکن، نقشآفرینی میکردیم.
✅از ماشین همسایه جان پیاده میشوم وسایلی که همراه آوردهام در دست میگیرم و با صلابت و گردن افراشته سربالایی منتهی به دادسرای شهید مقدس را طی میکنم. مقابل درب ورودی از جمعیت خبری نیست. سرباز وظیفه کارم را میپرسد، توضیح میدهم تلفنی جویای وضعیت میشود بعد میگوید وسایلتان را تحویل دهید و داخل بروید.
✅حالا آمدهام داخل و راهنماییام میکنند به یک اتاق. من کنجکاوانه فضای آشنا را بررسی میکنم. دو مرد جوان در حال عبور مرا برانداز میکنند. فضا آشناست. چندبار برای پیگیری شکایتم، از مأمورینی که روز عاشورای ۸۹ مرا همراه خانواده نوری زاد بطور غیرقانونی از مقابل اوین بازداشت کرده به ساختمان وزرا برده بودند، اینجا آمده بودم.
✅چندبار هم اسفند ۸۹ برای بازپرسی، زمانیکه در بازداشت اطلاعات سپاه بودم، که شرح آن را در «خاطرات سلول انفرادی» نوشتهام.
✅حالا به بهانه دادن داروی همسرجان، آمدهام ببینم حرف حساب بازجوها چیست. وارد اتاقی که گفته بودند میشوم و روی یکی از صندلیها مینشینم. بعد از چند دقیقه همان دو مردی که مرا در راهرو برانداز کرده در گوش هم پچپچ کرده بودند به همراه یک خانم چادری وارد میشوند و میپرسند خاتم محتشمی؟یا خانم آقای تاجزاده(یادم نیست) تایید میکنم و میگویم اجازه ندادند پماد و چیزهای دیگر را داخل بیاورم. میپرسند چه چیز دیگری آوردهاید؟ میگویم دوسه کتاب، ملحفه، مقداری خوراکی و مقداری پول. میگویند همکارمان با شما میآید و کتاب و ملحفه و پول را تحویل میگیرد اما ورود خوراکی به زندان اکیدا ممنوع است!
✅من از فرصت استفاده میکنم و به بازجوها میگویم واقعا متأسفم درست بعد از این که آقای تاجزاده در کلابهاوس به صورتی کاملا مدنی نوع نگاه خود نسبت به براندازی و مرزبندی خود را با آن اعلام کرده بازداشت میشود. این بواقع سوت پایان اصلاحات است و هرکس در این زمینه به شما مشورت داده دشمن شما بوده چون این اقدام قطعا به نفع شما و ایران نیست!
✅مقام بالاتر میگوید ایشان چند روزی برای پاسخ به سوالات و ابهاماتی که در پروندهشان هست اینجا هستند و بعد به خانه برمی گردند.
ادامه دارد...
@MostafaTajzadeh
✍🏻فخرالسادات محتشمیپور
✅رسیدهایم زیر پل یادگار، عید قربان است و من یاد آن سالهای کودتایی افتادهام که به هر مناسبتی از جمله اعیاد ملی و مذهبی خودمان را به اوین میرساندیم. عید قربان اولین سال، دو گوسفند، همینجا به نیت سلامت زندانیان سیاسی ذبح و گوشتش میان نیازمندان توزیع شد. آن روزها برایمان مهم نبود دوربینهای اوین کل منطقه را زیرنظر داشت. عزیزانمان پشت آن دیوارهای بلند تحت فشار بودند و ما این سوی دیوارها، بانحاء ممکن، نقشآفرینی میکردیم.
✅از ماشین همسایه جان پیاده میشوم وسایلی که همراه آوردهام در دست میگیرم و با صلابت و گردن افراشته سربالایی منتهی به دادسرای شهید مقدس را طی میکنم. مقابل درب ورودی از جمعیت خبری نیست. سرباز وظیفه کارم را میپرسد، توضیح میدهم تلفنی جویای وضعیت میشود بعد میگوید وسایلتان را تحویل دهید و داخل بروید.
✅حالا آمدهام داخل و راهنماییام میکنند به یک اتاق. من کنجکاوانه فضای آشنا را بررسی میکنم. دو مرد جوان در حال عبور مرا برانداز میکنند. فضا آشناست. چندبار برای پیگیری شکایتم، از مأمورینی که روز عاشورای ۸۹ مرا همراه خانواده نوری زاد بطور غیرقانونی از مقابل اوین بازداشت کرده به ساختمان وزرا برده بودند، اینجا آمده بودم.
✅چندبار هم اسفند ۸۹ برای بازپرسی، زمانیکه در بازداشت اطلاعات سپاه بودم، که شرح آن را در «خاطرات سلول انفرادی» نوشتهام.
✅حالا به بهانه دادن داروی همسرجان، آمدهام ببینم حرف حساب بازجوها چیست. وارد اتاقی که گفته بودند میشوم و روی یکی از صندلیها مینشینم. بعد از چند دقیقه همان دو مردی که مرا در راهرو برانداز کرده در گوش هم پچپچ کرده بودند به همراه یک خانم چادری وارد میشوند و میپرسند خاتم محتشمی؟یا خانم آقای تاجزاده(یادم نیست) تایید میکنم و میگویم اجازه ندادند پماد و چیزهای دیگر را داخل بیاورم. میپرسند چه چیز دیگری آوردهاید؟ میگویم دوسه کتاب، ملحفه، مقداری خوراکی و مقداری پول. میگویند همکارمان با شما میآید و کتاب و ملحفه و پول را تحویل میگیرد اما ورود خوراکی به زندان اکیدا ممنوع است!
✅من از فرصت استفاده میکنم و به بازجوها میگویم واقعا متأسفم درست بعد از این که آقای تاجزاده در کلابهاوس به صورتی کاملا مدنی نوع نگاه خود نسبت به براندازی و مرزبندی خود را با آن اعلام کرده بازداشت میشود. این بواقع سوت پایان اصلاحات است و هرکس در این زمینه به شما مشورت داده دشمن شما بوده چون این اقدام قطعا به نفع شما و ایران نیست!
✅مقام بالاتر میگوید ایشان چند روزی برای پاسخ به سوالات و ابهاماتی که در پروندهشان هست اینجا هستند و بعد به خانه برمی گردند.
ادامه دارد...
@MostafaTajzadeh