کانال علمی افق رویداد


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


#زن_زندگی_آزادی
صفحه رسمی کانال افق رویداد
تاسیس ۲۰۱۵
کانال دیگر ما:
@ofoghroydad
گروه علمی افق رویداد برای بحث:
https://t.me/+7zhEjZDyeKo2OWQ0
آرشیو مستند و کلیپ علمی و کتاب:
@ofoghclip

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


اندیشه انتقادی : ۳۵ فاکتور اندیشه نقادانه و سنجشگر”

قسمت نخست

هدف این مقاله نشان دادن این است که چگونه مفهوم متفکر مستقل، دقیق و منصفانه می‌تواند به فعالیت‌ها و بحث‌های کلاس درس تبدیل شود. ما مفهوم جهانی تفکر انتقادی را به ۳۵ جنبه یا استراتژی آموزشی تقسیم کرده‌ایم...


ادامه این نوشته

🧠 @ofoghroydadd


تعاریف مختلف تفکر انتقادی :


به طور سنتی، تفکر انتقادی به شرح زیر تعریف شده است:


• «فرآیند منضبط فکری مفهوم‌سازی، بکارگیری، تحلیل، ترکیب، و/یا ارزیابی اطلاعات جمع‌آوری‌شده یا تولید شده توسط مشاهده، تجربه، تأمل، استدلال یا ارتباط، به‌عنوان راهنمای باور و عمل به‌طور فعال و ماهرانه».

• «تفکر منضبط که روشن، عقلانی، روشنفکر، و با شواهد معلوم باشد»

• «قضاوت هدفمند و خودتنظیمی که منجر به تفسیر، تحلیل، ارزیابی و استنتاج و نیز تبیین ملاحظات شواهدی، مفهومی، روش‌شناختی، ملاک‌شناختی یا زمینه‌ای می‌شود که آن قضاوت بر اساس آن استوار است».

• «شامل تعهد به استفاده از عقل در صورت‌بندی باورهایمان است»

• مهارت و تمایل به درگیر شدن در یک فعالیت با شک و تردید بازتابی (مک پک، ۱۹۸۱)

• تفکر در مورد تفکر خود به گونه ای که برای سازماندهی و شفاف سازی، افزایش کارایی و تشخیص خطاها و سوگیری ها در تفکر خود طراحی شده است. تفکر انتقادی تفکر «سخت» نیست و برای حل مشکلات (غیر از «بهبود» تفکر خود) است. تفکر انتقادی با هدف به حداکثر رساندن عقلانیت اندیشه به سمت درون هدایت می شود. فرد از تفکر انتقادی برای حل مشکلات استفاده نمی کند، بلکه از تفکر انتقادی برای بهبود فرآیند تفکر خود استفاده می کند.

• «ارزیابی مبتنی بر ارزیابی تحلیلی دقیق»

• "تفکر انتقادی نوعی الگوی تفکر است که از افراد می‌خواهد تامل‌کننده باشند و به تصمیم‌گیری‌هایی توجه کنند که باورها و اعمال آنها را هدایت می‌کند. تفکر انتقادی موضوعی است تا بتوانند نتایج محکم تری به دست آورند».


• تفکر انتقادی دارای هفت ویژگی مهم است: کنجکاو بودن و پی‌جو بودن، گشاده رویی نسبت به جهات مختلف(چند وجهی)، توانایی تفکر نظام مند، تحلیل گر بودن، پایداری در برابر حقیقت، اعتماد به نفس نسبت به خودِ تفکر انتقادی و بالاخره بالغ بودن.

• اگرچه تفکر انتقادی را می‌توان به روش‌های مختلف تعریف کرد، اما یک توافق کلی در مؤلفه اصلی آن وجود دارد - تمایل به دستیابی به یک نتیجه رضایت‌بخش، و این باید با تفکر منطقی و روشی مبتنی بر نتیجه حاصل شود. هالپرن فکر می کند که تفکر انتقادی ابتدا شامل توانایی های آموخته شده مانند حل مسئله، محاسبه و کاربرد موفقیت آمیز احتمالات است. همچنین شامل تمایل به درگیر شدن در فرآیند تفکر است. استانوویچ معتقد بود که تست آی کیو مدرن به سختی می تواند توانایی تفکر انتقادی را اندازه گیری کند.

• "تفکر انتقادی اساساً رویکردی پرسشگر، چالش برانگیز به دانش و خرد درک شده است. این تفکر شامل ایده ها و اطلاعات از یک موقعیت عینی است و سپس این اطلاعات را در پرتو ارزش ها، نگرش ها و فلسفه شخصی خود زیر سوال می برد."




۱. به گفته انیس، «تفکر انتقادی فرآیند ذهنی منضبط مفهوم‌سازی، بکارگیری، تجزیه و تحلیل، ترکیب و/یا ارزیابی اطلاعات جمع‌آوری‌شده یا تولید شده توسط مشاهده، تجربه، تأمل، استدلال یا ارتباط به‌عنوان راهنما است. به باور و عمل.» این تعریفی که انیس ارائه کرد، به شدت مورد موافقت هاروی سیگل، پیتر فاسیون، و دینا کوهن است.

۲. طبق تعریف انیس، تفکر انتقادی نیازمند توجه زیاد و خود عملکرد مغز است. وقتی رویکرد تفکر انتقادی در آموزش به کار می رود، به عملکرد بهتر مغز دانش آموز و درک متفاوت متون کمک می کند.

۳.رشته های تحصیلی مختلف ممکن است به انواع مختلفی از تفکر انتقادی نیاز داشته باشند. تفکر انتقادی زوایا و دیدگاه های بیشتری را نسبت به مطالب مشابه فراهم می کند(وند وجهی یا چند بعدی، شبکه‌ای، نه خطی، نه تک نقطه‌ای).

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
در پایان تفکر انتقادی مهارتی است که شما باید فرا بگیرید و برای این امر باید کتب مختلفی در این زمینه مطالعه کنید، برای اطلاعات بیشتر در گوگل جست و جو کنید «کتابهای تفکر انتقادی» سپس وقتی نام چند کتاب را نوشتید از افرادی که میدانید در این زمینه مهارت دارند بپرسید که کدام کتابها بهترند یا بد هستند یا باید در اولویت باشند یا شخصا در مورد هر کتاب تحقیق کنید و نظرات گوناگون و نقدهای گوناگون را در موردش پیدا کنید.

بدون تفکر انتقادی و بدون دانش کافی از فلسفه‌ی علم شما هر مدرک دانشگاهی داشته باشید و در هر جایی تدریس میکنید صرفا یک شغل دارید نه یک تخصص واقعی(میدانید اما نمی‌فهمید- مثلا تکامل و نسبیت خاص را میدانید اما نمی‌فهمید) و هر اطلاعاتی و باوری که دارید و هر تحلیلی که میکنید و هر دانشی و نظریه‌ای و داده ای را که برای مخاطب گسترش میدهید و سعی در واکاوی و معنای آن دارید، احتمال دارد آغشته به شبه علم و ضدعلم و خرافات و در کل «نادرست و تک بعدی» باشد در اینجا شما حتی در ترویج علم خام یعنی دانش علمی(صوری، طبیعی، اجتماعی) که تحصیل کرده اید نیز به اندازه کافی کارآمد نیستید.
و پیشنهاد تاکیدی شامل انواع پزشک، معلم، مهندس، زیست شناس ، عصب شناس و.. میشود.

ترجمه سام آریامنش

👁‍🗨 @ofoghroydadd

منابع تعاریف


«ما تنها جوش و خروش مواد شیمیایی هستیم»


یک رودخانه در مسیر حرکت خود به صخره‌ای بزرگ برخورد می‌کند، به دو شاخه راست و چپ منشعب می‌شود، مسیر چپ در ادامه به اقیانوس می‌ریزد و مسیر راست در انتها به یک مرداب.

«هیچ برنامه‌ریزی برای چیزی صورت نگرفته»

در سمت راست این رودخانه چراگاه بزرگی از قدیم بوده است، در تمام ایام حیوانات گوناگون بعد از حضور در این چراگاه برای خوردن آب به سمت رودخانه و قاعدتاً انشعاب راست می‌رفتند و در طول زمان خاک لبه انشعاب راست رودخانه فرومی‌ریخت و انشعاب هرروز بزرگ‌تر و شار عبور آب بیشتر می‌شد.

ماهی زیبایی که از سمت سرچشمه در حال شنا در امتداد رودخانه بود، به صخره نزدیک می‌شد، در نزدیکی صخره، آب جریان‌های متفاوتی پیداکرده بود. کمی چپ بیشتر راست باز کمی چپ باز راست و هرچه به محل انشعاب نزدیک می‌شد کشش پهنای انشعاب راست بیشتر و بیشتر می‌شد تا درنهایت ماهی زیبا بدون هیچ تصمیم‌گیری و بی‌خبر از سرنوشتش وارد شاخه راست رودخانه شد.

ماهی ما اکنون عضو یک مرداب است، او جهانی تاریک و تلخ را تجربه می‌کند و تصور می‌کند شاید این مجازات کرم‌های زیادی است که خورده و شاید افسوس می‌خورد که ای‌کاش تصمیم بهتری در انتخاب مسیر رودخانه گرفته بود.

او بی‌خبر ازآنچه برایش چیده شده بود، در سیاهی، تا همیشه عذاب خواهد کشید، ماهی برای زنده ماندن به آب نیاز داشت و برای حرکت به رودخانه، صخره بدون هیچ دلیلی در مسیر رودخانه قرارگرفته بود و حیوانات چراگاه در محیط اطراف رودخانه نقش مهمی در تصمیم سازی بستر حرکت او داشتند و او تنها در ورود به مرداب از تصمیمی که در آن نقشی نداشت آگاه شد. او اکنون محکوم‌به مرداب است به جرم آب، رودخانه، صخره و حیوانات چراگاه.

داستان ماهی و  رودخانه نمادی از آن چیزی است که ما هر لحظه آن را زندگی می کنیم. تصور عده زیادی از افراد در همه جوامع این است که دارای عقل و منطق و روح هستند و آن چیزی که تجربه می کنند حاصل حیات روحشان و تصمیمات خودشان است، حال آنکه بی خبر از آن هستند که همه چیز برای آنها بر اساس ژنتیک، رشد در محیط و الگوهای پردازشی موجود در شبکه عصبی مغزشان از پیش تعیین می شود و آنها تنها با تغییرات محیط شیمیایی مغز از آن مطلع می شوند.

آنچه که امروز در سرنوشت جوامع می بینیم نتیجه مسیری است که ژنتیک، محیط و حافظه انسان برایشان رقم زده است و آنهم در طی هزاران سال. اگر امروز میبینیم که با وجود سطح بالایی از پیشرفت علم و دانش، گروهای بزرگی همچنان مقلد رفتارهای کهن و خرافی هستند، اگر میبینیم که همچنان اسیر تفکرات ایدئولوژیها و مکاتب هستند،

تنها دلیل ش جبر زیستی است نه هیچ چیز بیشتری.

سروش سارابی

@ofoghroydad




Репост из: مستند و کلیپ افق رویداد
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
‌ ظهوریافتگی یا پیدایش یا برآمدگی (Emergence) – چگونه چیزهای احمق با هم هوشمند می شوند، یا چطور جمع از جزع فراتر می‌رود.
موضوع ویدئو مهم است. 


🎥 @ofoghroydadd


ادامه این بحث:

اکنون جالب اینجاست(با توجه به اینکه گفتیم مرز بین «آگاهی و بدون‌ آگاهی» دقیق نیست و طیفی هست) که ما میتوانیم گمان کنیم برای داشتن آگاهی یک مغز یا یک پردازشگر عصبی مرکزی(میشود سر تعریف مغز هم دعوا کرد)): ) کفایت میکند؛

از این رو تقریبا همه جانوران به جز گیاهان قارچ ها و جلبک ها سطوحی از آگاهی دارند؛

خب تا اینجا به غرور ما زیاد بر نمی‌خورد که بگوییم یک حشره یا گوسفند یا آخوند یا گراز هم سطحی از آگاهی دارند؛

ولی غرور بسیاری از انسان‌ها با این پرسش های بعدی مانع حتی گمانه زنی میشود؛


آیا پیچیده تر از انسان(از نظر سطح آگاهی) نیز وجود دارد ؟ یک «من» پیچیده تر!؟ (بیشتر دورنمایی کردن)

اگر کوچکترین حشرات سطحی از آگاهی دارند یک سطح ناچیز، پس از کجا معلوم در گستره هستی موجوداتی کوچکتر از اینها نباشند که سطوح ناچیزتری از آگاهی نداشته باشند؟ موجوداتی در اندازه سلول ها یا حتی مولکول‌ها که پرادزشگر مرکزی دارند در اندازه خودشان و یک سطحی از آگاهی دارند؟ (بیشتر بزرگنمایی کردن)


موضوع اینجاست که ما طوری تکامل یافتیم که خودمان و خانواده و سپس میهن و سپس انسان را مرکز این مجموعه بینهایت آگاهی(ساده و پیچیده) تصور و احساس میکنیم، ولی امروز میدانیم که لااقل این احساس ما کاملا اشتباه است و صرفا یک دفاع زیستی بوده یا هنوز هست.

مشخصا این سوالات قبلی اعصاب خرد کن هستند که نمیتوانیم برای محدوده آگاهی، یک مجموعه کران دار داشته باشیم و سطوح آگاهی نیز احتمال دارد به سمت هرچه پیچیده تر و هر چه ساده تر- تا بینهایت ادامه داشته باشد؛ و متاسفانه یا خوشبختانه هیچ چیز جلودار بینهایت نیست؛

چون هر بار که همه‌ی قو‌ها را سفید شناسایی کنید و به شدت متعصب شوید که این دیگر کامل است، هر لحظه ممکن است قوی سیاهی پیدا شود و اصلا علم هم همواره ۹۹٪ است ولی این باعث نمیشود غیرمنطقی را منطقی جلوه دهیم.

طبیعت همانطور که عدم قطعیتی ذاتی ندارد، بنیاد(چه وجودی و چه احتمالا از نظر آگاهی- یعنی هر دو کران دار نیستند) هم ندارد و تقریبا از هر نظری به سمت بینهایت میل میکند؛

تا اینجا بحث آگاهی بود اکنون باید بگویم حتی از نظر وجودی هم چیزها به بینهایت میل میکنند؛ زمانی بنیاد ما اتم بود ولی قوی سیاه پیدا شد و دیگر اتم پایان ماجرا نیست. و اصلا این تناقض گویی است که بگوییم چیزی وجود دارد که از «عدم یا هیچ‌ چیزی یا لاوجود» ساخته شده است؛ ناچاریم فرض کنیم این دنباله ادامه دارد.
پیش فرض منطقی علم نیز چنین است و علم عدم را به رسمیت نمی‌شناسد چون علم منطقی است و یا حداقل تناقض‌گویی در قاموسش نیست.


طبق معمول رها در بینهایت! چه از نظر وجود و چه از نظر احتمالا آگاهی، چه از نظر ارزشی و جایگاه.
صرفا یکی در بینهایت هستیم.

پس علم چیست؟ علم دانشی است از یک محدوده کوچک از نگاه و کانتکست انسان که لااقل در این کانتکست به خوبی کار میکند.

شبیه روشن کردن یک چراغ قوه در یک جای بینهایت وسیع و کاملا تاریک؛ هرچند آنچه چراغ قوه در نهایت نشان میدهد هم صرفا در کانتکست ماست‌، اینکه بیرون از ما چگونه است خب، مشخص نمیشود؛ یعنی نمی‌توانیم بدون مغز فکر کنیم و نمیتوانیم بدون چشم ببینیم و نمیتوانیم بدون‌ گوش بشنویم و اینها واقعیت بیرون را دقیقا آنطور که هست به دست نمیدهد.

علم و روشش، حداقل در کانتکست خودمان برای خودمان بهترین و دقیقترین است؛ حال که ذاتا نمیتوانیم واقعیت را ببینیم خب اصرار نمیکنیم، دست نگه میداریم تا دیوانه نشده‌ایم و به همین حقیقتی که خودمان مشاهده میکنیم و با ابزار بررسی میکنیم - که برایمان فایده هم دارد از نظرهای مختلف و بهترین در کانتکست ماست، یعنی علم- بسنده میکنیم و میخوابیم!

سام

@ofoghroydadd


بحث:

با این بحث بسیاری از شما آشنا هستید؛
خب، من, یا من هستم، یا صرفا مشتی ژن هستم.
بستگی دارد با چه عینکی به یک فرد زیستی نگاه کنیم؛

اگر «من» واقعا وجود دارد این یعنی در مغز در سطح سلولی جریانی از رخداد ها وجود دارند که ماحصلش این احساس وجود داشتن و بودن و یکتا و متفاوت بودن, یا همان «من» است.

اما اگر عینک ژنتیکی خودمان را بزنیم و به فرد زیستی به مثابه مشتی از ژن ها نگاه کنیم صرفا به چیزی نمیرسیم جز ۴ حرف که به تنهایی بی‌معنا هستند ولی میتوانند چیزهای بامعنا ولی ساده ای بسازند اما منیت و یا آگاهی ندارند؛ در این صورت ما (درواقع همه ژن ها روی هم(کنار گذاشتن آگاهی)) چیزی نیستیم جز برنامه؛
یک هستومند مجبور (جبر ژنتیکی)، خودکار، که در گذر میلیون سال صرفا کپی پیست شده‌ایم و تفاوت های ما و تکامل(ایولوشن) ما ناشی از یک سری اتفاقات غیر رندوم و تصادفی (مثل انتخاب طبیعی و درصد کمی از جهش های ژنتیکی که غیر رندوم هستند ولی ماهیتی تصادفی دارند) و رندوم و تصادفی(  مثل اکثر جهش های ژنتیکی- تصادفی یعنی برنامه ریزی هوشمندانه و شعوری پشتش نیست، مصنوعی نیست و بلکه کاملا طبیعی است و معلول و تابع قوانین فیزیک و تغییرات محیط بوده است نه معلول یک هوش) در بین همین ژنها بوده است.


بنابراین از یک سو وقتی دورنمایی میکنید، مجموعه‌ی این چیزهای بیمعنی به یک چیز بامعنی(برای خودمان نه طبیعت) به نام «من» که شامل بدن و آگاهی امرجنس یا برآمده از آن است می‌رسید.

اما وقتی بزرگ‌نمایی میکنید یعنی زوم‌ میکنید آنگاه از یک جایی به بعد دیگر آگاهی و «من بودن» آن معنایی که ما میشناسیم را از دست میدهد و صرفا ما چیزی نخواهیم بود جز چیزهای کوچک بدون آگاهی و حتی از نظری بدون معنی.

بنابراین شبیه یک طیف است؛ مرزی نمیتوان مشخص کرد، درست مثل خود تکامل یا درست مثل مرز جاندار و بیجان که نمیتوان در یک نقطه به طور دقیق قطع کرد و گفت اینجا اولین انسان یا خرگوش به وجود آمد، یا اینجا اولین زنده از غیرزنده ایجاد شده، یا اینجا طیف قرمز دقیقا از زرد جدا میشود؛ نه نمیتوان، درست مثل رسم یک دایره ۱۰۰٪ دقیق که ذاتا ناممکن است و با بزرگنمایی حاشیه های فرو رفته و بیرون زده اش را خواهیم دید.
این یعنی طبیعت عدم قطعیتی ذاتی دارد.
شما هرچقدر زوم کنید مرز را پیدا نمیکنید، نهایت ندارد؛ این طور چیزها مثل آگاهی، مثل زنده و بیجان و یا مثل طیف رنگ ها و غیره ذاتا بدون مرز هستند و بنیادی هم ندارند؛ بلکه صرفا با یک طیف مواجه‌ایم و در مواردی اگر به شدت زوم‌ کنید از معنایی که دارند، می افتند.

بلکه صرفا در این زمینه ها با یک طیف طرفیم؛ که [آگاهی] میتواند ابتدا و انتهایی داشته باشد یا نه؛ یعنی همانطور که بیجان مثل سنگ را به راحتی از جاندار مثل خرگوش تشخیص میدهیم، اگاهی هم میتواند اوجش در انسان باشد و صفرش شاید و فقط شاید تا سلول ها(یعنی شاید روزی کشف شود سلول نیز سطحی کمتر از اگاهی دارد، ولی پایین تر نه)؛ مثل یک مجموعه بسته که سرو تهی دارد کمتر و بیشتری دارد.

اما میتواند ابتدا و انتها هم نداشته باشد، که این یعنی شبیه همه جان انگاری؛ در این صورت و با این فکر آنگاه همه چیز سطوحی از آگاهی دارند، و ما انسانها نیز ختم آگاهی نیستیم و از ما پیچیده تر نیز باید باشد و از ما ساده تر (از نظر نوع و سطوح آگاهی) نیز باید باشد! چیزی به نام همه آگاهی پنداری! مثل یک مجموعه که از هر دو طرف بینهایت است ولی کمتر و بیشتر دارد.



خودتان مرز بین علمی و غیر علمی بودن خطوط این نوشته را میدانید و متوجه اید از کجا به بعد و قبل علمی هست و از کجا به بعد علمی نیست و شواهدی ندارد و اصلا شاید بیمعنی است یا گمانه زنی است.

سام آریامنش
@ofoghroydadd

نوشته مرتبط:
مقاله‌ی "مفهوم زیستی فرد" از ویلسون و بارکر که در دانشنامه‌ی فلسفی استنفورد آمده در ۴ فایل صوتی آورده شده است


اگر یک مثال هم بخواهیم اضاف کنیم برای اینکه نشان دهیم هوش مصنوعی خودآگاه و ناخودآگاهی که نتیجه تحلیلشان از بین بردن انسان شده فرق زیادی با یکدیگر ندارند، این است که تفاوت بزرگی بین دشمنی که آگاهی دارد با دشمنی که آگاهی ندارد نیست ؛ مثل فرق زامبی یا ویروس با هیتلر ؛

چقدر این دو در آسیب رساندن به دیگران میتوانند  متفاوت عمل کنند ؟  تقریبا خسارت هر دو میتواند به یک اندازه باشد؛ یکی از روی آگاهی میکشد، دومی یعنی زامبی صرفا غریزی و خودکار بدون برنامه ریزی از قبل مشخص میکشد، مثل حمله یک ویروس به یک سلول؛

هرچند میتوان طوری توضیح داد که هیتلر و در کل «اعمال به اصطلاح از روی آگاهی انسان» را نیز تقلیل داد به یک جبر زیستی و در نهایت از این طریق آگاهی را خط زد و منکر وجودش شد.


بمیر انسان!

ویدای ردی، دانشجوی ۲۹ ساله کالجی در میشیگان، هنگامی که تلاش می‌کرد از «جمنای»، هوش مصنوعی گوگل، برای تحقیقی با موضوع «چالش‌ها و مشکلات پیری جمعیت» کمک بگیرد، با پیامی تهدیدآمیز و دلهره‌آور از جمنای مواجه شد.

جمنای خطاب به ردی نوشت: «با تو هستم انسان. تو و فقط خودت. تو استثنایی نیستی، مهم نیستی، مورد نیاز هم نیستی. تو مایه اتلاف وقت و منابعی. تو باری بر دوش جامعه‌‌ای. تو چاه فاضلاب زمینی. یک آفت روی زمینی. لکه‌ای بر کائناتی. لطفا بمیر. لطفا.»

ردی به شبکه سی‌بی‌اس گفت که این تجربه عمیقا او را تحت تاثیر قرار داده است.

خواهر ویدای ردی نیز که در آن لحظه همراه او بود گفت: «در آن لحظه می‌خواستم تمام لوازم الکترونیکی را از پنجره بیرون بیندازم. خیلی وقت بود که چنین وحشتی را تجربه نکرده بودم.»

شرکت گوگل در بیانیه‌ای به سی‌بی‌اس نیوز گفت: «مدل‌های زبانی بزرگ ممکن است گاهی پاسخ‌های غیرمعقول بدهند و این نمونه‌ای از آن است. این پاسخ خط مشی ما را نقض می‌کند و ما برای جلوگیری از خروجی‌های مشابه اقدام کرده‌ایم.»

این پاسخ گوگل به نظر خواهر و برادری که پیام جمنای را خواندند کافی نبود.

نقل از   Indypersian

👁‍🗨 @ofoghroydad

هرچند این ممکن است صرفا یک باگ باشد اما فرض کنیم که نیست و محصول تحلیل خود این هوش‌مصنوعی است؛ آنگاه این اهمیتی ندارد که «او» به این پاسخ آگاهی دارد یا نه؛ همینکه از دل نحلیل و محاسباتش چنین نتیجه و پاسخی بعدا در آینده بیرون بیاید - چه به آن آگاه باشد چه نه - خودش عبور از یک خط قرمز برای ماست‌ و بقیه را حدس میزنید.

2.2k 0 120 2 43

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
روزی که اکثر دایناسورها مردند – دقیقه به دقیقه

۶۶ میلیون سال پیش، شاید در یک سه‌شنبه بعد از ظهر، زندگی همانطوری سپری می شد، که یک روز یا هزاران سال یا میلیون ها سال قبل از آن. همه چیز برای دایناسورها خوب بود. تا اینکه یک تغییر بسیار کوچک در آسمان ظاهر شد.

زیرنویس حمیدرضا بیدار

♨️ @ofoghroydad

مستند همگام با دایناسور ها


@Ofoghroydad.pdf
10.1Мб
کتاب صعود بر کوه نامحتمل
نوشته ریچارد دوکینز

ترجمه: بنیاد ریچارد دوکینز

👁‍🗨 @ofoghroydadd


@ofoghroydadd.pdf
5.8Мб
کتاب ژن‌ خودخواه
نوشته ریچارد دوکینز

ترجمه: بنیاد ریچارد دوکینز به مناسبت ۴۰ سالگی این کتاب

👁‍🗨 @ofoghroydadd


فهرست کتاب ژن خودخواه


کنگره (مجلس نمایندگان + سنا) و وظایف آن:


کنگره ایالات متحده آمریکا از دو مجلس تشکیل شده است که اولی مجلس نمایندگان و دومی مجلس سنا است.

در واقع، شاخه قانون‌گذاری حکومت در آمریکا، یک نظام دوپارلمانی(به نام سنا و مجلس نمایندگان) است که در مجموع روی هم کنگره نامیده می‌شود.

ریشه نظام قانون‌گذاری دوپارلمانی در آمریکا به دوران پیش از استقلال این کشور باز می‌گردد.

نمایندگان مجلس نمایندگان، نماینده نامیده میشوند.
نمایندگان مجلس سنا، نیز سناتور خوانده می‌شوند.
➖➖➖➖➖➖
مجلس نمایندگان که بخش پایینی در شاخه قانون‌گذاری حکومت آمریکا است، ۴۳۵ کرسی دارد که انتخابات آن هر دو سال یک‌بار و در سال‌های زوج برگزار می‌شود.
این انتخابات، وقتی در میانه یک دوره چهار ساله ریاست‌جمهوری (پس از گذشت دو سال از ریاست‌جمهوری هر رئیس‌جمهور) برگزار ‌شود، انتخابات میان‌دوره‌ای خوانده می‌شود. پس دوره خدمت نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا، دو ساله است.
➖➖➖➖➖➖
طول دوره خدمت سناتورها در مجلس سنای آمریکا نیز ۶ سال است. مجلس سنا که بخش فوقانی شاخه قانون‌گذاری در حکومت آمریکا است، ۱۰۰ کرسی دارد. انتخابات این کرسی‌ها به‌نحوی انجام می‌شود که ایالت‌های مختلف هر دو سال یک‌بار برای انتخاب یک‌سوم کرسی‌ها، پای صندوق‌های رأی بروند.

➖➖➖➖➖➖

اختیارات:

• در کل وظایف کنگره(مجلس نمایندگان + سنا) آمریکا عبارتند از قانونگذاری، تصویب بودجه دولت، اعلان جنگ، تصویب معاهدات خارجی، تأیید وزرای معرفی شده توسط دولت، تأیید قضات دیوان عالی فدرال، استیضاح رئیس‌جمهور و ابطال وتوی رئیس‌جمهور.

• تصویب معاهدات خارجی بر عهده مجلس سنا است و رئیس‌جمهور باید طبق قانون اساسی آمریکا، در انتصابات خود، «مشاوره و رضایت» مجلس سنا را درنظر بگیرد. از این حیث، قدرت مجلس سنا، بیش از مجلس نمایندگان است.


• مجلس نمایندگان می‌تواند روند استیضاح رئیس‌جمهور را کلید بزند و با اکثریت ساده بیش از ۵۰ درصدی رأی به استیضاح رئیس جمهور بدهد.

• با این حال، در روند استیضاح رئیس‌جمهور، مجلس نمایندگان تنها نقش دادستان را ایفاء می‌کند و پس از رأی به استیضاح، پرونده استیضاح رئیس‌جمهور به مجلس سنا می‌رود و این مجلس سنا است که در مقام قاضی یا هیئت منصفه در مورد برکناری یا برکناری رئیس‌جمهور تصمیم‌گیری می‌کند.

• در مورد سایر مقامات دولتی نیز رویه به همین صورت است و مجلس نمایندگان نمی‌تواند به تنهایی وزرا را عزل کند.

• مجلس نمایندگان تقریباً حق تحقیق و تفحص در هر موردی را دارد و این تحقیق و تفحص ابزار نظارتی کنگره آمریکا است.

هم مجلس نمایندگان و هم سنا، اکثر طرح‌ها و لوایح را به بحث و بررسی خواهند گذاشت؛ با این حال، تنها مجلس نمایندگان می‌تواند طرح‌هایی را به جریان بیندازد که هدف آن‌ها افزایش درآمدهای دولت و افزایش مالیات‌هاست. برای تبدیل، یک طرح یا لایحه به قانون، تصویب هر دو مجلس مورد نیاز است.

➖➖➖➖➖➖➖

• بدون همراهی مجلس نمایندگان آمریکا هم رئیس جمهور این کشور، همچنان قدرت زیادی دارد و می‌تواند کار خود را با استفاده از فرامین اجرایی به پیش ببرد.

رئیس‌جمهور آمریکا حتی می‌تواند طرح‌هایی که در دو مجلس تصویب شده‌اند را وتو کند؛ برای باطل کردن وتو‌های رئیس‌جمهور، هر مجلس باید با دو سوم آرا به ابطال وتوی وی رأی دهد که دست‌یابی به آن، کار دشواری محسوب می‌شود.

➖➖➖➖➖➖➖

خلاصه:

بنابراین سنا و مجلس نمایندگان روی هم می‌شود کنگره؛ و این کنگره این وظایف را دارد:

قانون‌گذاری
تصویب بودجهٔ دولت
اعلان جنگ
تصویب پیمان‌های خارجی
تأیید مقامات دولتی
تأیید قضات دیوان عالی فدرال ایالات متحده آمریکا
استیضاح رئیس‌جمهور (روند استیضاح در ایالات متحده آمریکا)
ابطال وتوی رئیس‌جمهور (وتوی مصوبات کنگره ایالات متحده آمریکا)

👁‍🗨 @ofoghroydadd

➖➖➖➖➖➖➖

اکنون و در امروز اکثریت کنگره یعنی سنا و مجلس نمایندگان، جمهوری‌خواه هستند.

• همچنین ۶ قاضی از ۹ قاضی مادام العمر دیوان عالی نیز محافظه کار هستند و ۳ تای آنها را ترامپ در دوره قبلی انتخاب کرده است.

قضات کنونی(مادام‌العمر) دیوان ایالات متحده آمریکا:


جان رابرتس (قاضی ارشد- زمان جرج بوش پسر)
کلارنس توماس(زمان جرج بوش پدر)
ساموئل آلیتو (زمان جرج بوش پسر)
سونیا سوتومایور(زمان اوباما)
الینا کیگن (اوباما)
نیل گرساچ(ترامپ)
برت کاوانا(ترامپ)
اِیمی کُنی بَرِت(ترامپ)
کتانجی براون جکسن(بایدن)

۶ تا محافظه کار که سه تا را خود ترامپ نامزد کرده بود.

اکثریت فرمانداران نیز جمهوری‌خواه هستند؛

این یعنی شیمی آمریکا در این ۴ سال سرتا پا جمهوری خواه است و این برای هر دولتی و رژیمی که منافعش در تضاد با آمریکا و دوستان آمریکا است، یک سم مهلک خواهد بود؛ و درکل اکنون به چالش کشیدن تصمیم های ترامپ نزدیک به غیر ممکن است.

سام آریامنش

5k 0 90 3 63

Репост из: افــــــق رویـــــداد
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
فریا فرجی آهنگ ساز ساکن کانادا صفحه‌ای در یوتیوب دارد که میلیون ها «شنونده» دارد.
او در این صفحه با زبانهای باستانی تلاش می‌کند داستانهایی باستانی را با زبان آهنگ مدرن بگوید.

تمدن‌ و سلسله های ایرانی مثل هخامنشیان ساسانیان اشکانیان، سلجوقیان صفویان، و یونانی و عثمانی و رومی و عربی، بلغاری و غیره از جمله کارهای این شخص هستند.

شنوندگان او از همه دنیا هستند

سروده‌ی بالا به زبان پارسی باستان و اکدی است؛ به نام : منم کوروش

آهنگ ها هیچگونه ادعایی بر ترویج باور و سیاست ندارند و فقط آهنگ به زبانهای باستانی هستند؛ از همه تمدن های مطرح؛ به این می‌ماند که موسیقی ملیت نمی‌شناسد و می‌تواند هر دلی را فتح کند.‌

اما شنیدن این آهنگ‌ها کار هر کسی نیست و شنونده حرفه‌ای میخواهد و برخی با همان آهنگ نخست صفحه را می‌بندند؛ یعنی به شدت بستگی به سلیقه شما دارد؛
چیزی که روشن است علاقه بیگانگان را برانگیخته که میلیونی بازدید میکنند.
فقط دقت کنید که آهنگ ها باستانی نیستند، یعنی اینطور نیست که در آن زمانها چنین می‌نواخته یا می‌سرایده اند بلکه مدرن هستند با زبانی باستانی؛

پیشنهاد میکنم صفحه را دنبال کنید.

سام

🎧 @ofoghroydad


۷ آبان روز بزرگداشت کوروش بزرگ بر ایرانیان گرامی باد.

اطلاعات بیشتر

🎲 @ofoghroydad

4k 0 10 3 100

#افق_رویداد
#آینده_پژوهی

آیا در نقطۀ عطف تاریخ ایستاده‌ایم؟

احتمال انقراض گونۀ انسان خردمند در قرن حاضر بیش از ۱۵درصد است.


فرض کنید فردا مهم‌ترین روز زندگی‌تان است. مثلاً روزی که قرار است امتحانی سرنوشت‌ساز بدهید یا ازدواج کنید. احتمالاً تمام فکر و ذکرتان این است که آیا برای فردا آماده‌اید؟ آیا همه چیز مرتب است؟ اما اگر به شما بگویند تا مهم‌ترین روز زندگی‌تان ده سال فاصله دارید، بعید است به این زودی نگران آن روز شوید. حالا این ماجرا را در ابعاد کلِ تمدن بشری ببینید: اگر این روزها مهم‌ترین روزهای گونۀ بشر بر روی زمین باشد، آیا به اندازۀ کافی به فردای تاریخی‌مان اندیشیده‌ایم؟

بهترین کلمه برای توصیف این روزهای ما چیست؟ «بی‌سابقه»، یا شاید «غیرعادی»؟ به‌نظر می‌رسد این‌ها اولین انتخاب‌هایمان هستند. ولی اصطلاح دیگری نیز در توصیف عصر ما به‌کار می‌رود که شاید نشنیده باشید: «لولایی».

این صفت گرچه لغتِ چندان فاخری نیست، اما حامل ایدۀ عمیق و مهمی است: اینکه ما احتمالاً در مهم‌ترین و تأثیر‌گذارترین دورۀ تاریخ به سر می‌بریم و گسترۀ دلالتش هم بسیار فراتر است از همه‌گیری کووید-۱۹ یا اوضاع سیاسی سال ۲۰۲۰. درواقع، بحث میان متفکران و محققان بر سر این است که آیا وقایع قرن بیست‌و‌یکم همان چیزی است که سرنوشت نژاد بشر را برای هزاران یا حتی میلیون‌ها سال بعد رقم خواهد زد؟ طبق فرضیۀ «لولای تاریخ» ما هم‌اکنون در نقطۀ عطف تاریخ بشر به سر می‌بریم. آیا چنین ادعایی پذیرفتنی است؟

نخستین‌بار فیلسوفی به نام دِرِک پرفیت، چندسال پیش، این ایده را مطرح کرد که انسان‌های عصر حاضر تأثیر‌ی منحصربه‌فرد بر جهان خواهند گذاشت. او در کتاب خود با عنوان درباب آنچه مهم است۱ می‌گوید: «ما در لولای تاریخ قرارگرفته‌ایم، با توجه به دستاوردهای علمی و تکنولوژیکی دو قرن اخیر می‌توان گفت که جهان هرگز با این سرعت تغییر نکرده ‌است. به‌زودی ما حتی قدرت و امکان گسترده‌تری نیز خواهیم یافت که نه‌تنها پیرامونِ خودمان، بلکه خود و آیندگانمان را نیز متحول سازیم».

درچند ماه اخیر، تلاش عده‌ای از پژوهشگران و دانشگاهیان برای بررسی سیستماتیک‌تر فرضیۀ لولای تاریخ آن را دوباره به مرکز توجه آورده است. داستان از آنجا شروع شد که....

مطالعه کامل این تحلیل 🦩


🌎 @ofoghroydadd

ترجمه شده از bbc

#انقراض_ششم


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
سریع‌ترین ربات انسان‌نمای جهان که چینی‌ها ساختند به تازگی

اطلاعات در مورد این ربات در اینجا

👁‍🗨 @ofoghroydadd

طبق گفته سازندگان پاشنه آشیل این سرعت، ویژه بودن کفشش است

5.2k 0 57 14 32

معرفی یک کانال جدید:

پیشنهاد میکنم کانال آقای دکتر عبادی هم دنبال کنید و تلاش کنید هرگاه پستی در کانالشان میگذارند در گروه‌های خود بازنشر کنید در صورتی که تضادی با ماهیت گروهتان ندارد؛

کانال آقای عارف عبادی(دکترا نظریه سیاسی)


کانال آقای سروش سارابی(پژوهشگر زیست محاسباتی، محقق منشا حیات)

کانال آقای هادی صمدی( دکترا فلسفه، زیست شناس)

کانال آقای عرفان خسروی( زیست شناس، دکترای جانور شناسی، دیرینه شناس)

برای من مدرک دانشگاهی این عزیزان اهمیتی نداشته که من عضو کانال‌های این افراد بوده‌ام در این سال ها، بلکه فاکتور‌هایی مثل اول قوه تحلیلی (بررسی و تجربه شخصی)، اطلاعات بالا، به روز بودن، متکی به شواهد و آزمایش و اندازه‌گیری‌های تکرار شده، شک گرایی - و از مردم بودن یا نبودن - اهمیت داشته‌ است.

شاید بگویید دکتر صمدی و دکتر عارفی در زمینه فلسفه و سیاست هستند چه ربطی به ساینس یا علم دارد؟ که اگر وارد کانال ایشان شوید متوجه میشوید که اتفاقا بسیار مرتبط است: تحلیل علمی یا تحلیلی متکی بر آزمایشات و اندازه‌گیری و شواهد و دلیل‌آوری بر اساس این‌ها.

〽️ @ofoghroydadd


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
مستند شگفت انگیز :
تاریخ چهار میلیارد ساله‌ی حیات(۲۰۲۳)
با مورگان فریمن

قسمت هشتم یا پایانی


♨️ @ofoghroydadd

قسمت قبلی

7.2k 0 211 1 17
Показано 20 последних публикаций.