🌱#خیال
لینک قسمت اول
https://t.me/new_ziba/34760#قسمت_هفتادوهفت
-شاناصرافیا ن-
کلافه از دستگاه و سُر مهایی که بهم وصل بود نفس عمیقی کش یدم و با باز شدن در و داخل شدن
شاهان لبخندی به روش زدم که گفت:
-مر یدا م یخواد چند لحضه بب ینت!
با شن یدن اسم مر یدا طو لی نکشید که تمام بدنم ی خ کرد و صحن ههای کذایی از جلوی چشام رَد
شد.
آب دهنم رو قورت دادم و سری به نشون هی تایید تکون دادم که طولی نک شید دختری داخل شد.
موهاش تا روی کمرش م یرسید و چهر هی کیوت و بی بی فی س ی داشت.
دستپاچه لبخندی به روش زدم و رو بهم گفت:
-حالت خوبه؟!ببخش ید یهویی و ب یمقدمه اومدم.
لبخندی زدم و گفتم:
-ب یا ب شین.
روی صند لی نشست و خیره بهم نگاه کرد و سرم رو پایین انداختم که زمزمه کرد:
-ا میدوارم زودتر خوب ب شی.
نفس عم یقی کشیدم و با صدای گرفت های گفتم:
-برای ک سی که باعث شد خیانتِ مَردی که عاشقش بودی رو بب ینی آرزوی خوب شدن م یکنی ؟!
لبخند تل خی زد و گفت:
-چون نه تو مقصر بودی و نه من، من برای آ یهان یه بازیچه بودم که برای آسیب زدن منُ انتخاب
کرده بود، و توام باز یچه بودی درست مثل من فقط به خاطر قدرت و انتقام و خی لی چیزای دیگه.
نفسم رو به هوا بخش یدم و زمزمه کردم:
-من واقعا متاسفم، نم یخواستم باهم دیگه اینطور ی آشنا بش یم ..
لبخندی به روم زد و گفت:
-نیومدم که خودت و مقصر بدونی یا سرزنش ک نی فقط خواستم ب بینمت و این داستا نهایی که
پیش اومد و حلش ک نیم.
موهام رو پشت گوشم فرستادم و سری به نشون هی تایید تکون داد م.
درحا لی که از روی صندلی بلند م یشد تا به بیرون بره لب زدم:
-یه سوال بپرسم ؟!
سوالی نگاهم کرد که گفتم:
-تو دوست دختر شاهانی ؟!
جا خورده تک خند های کرد و سری به نشون هی نه تکون داد و لب ز د:
-نه من دوست دخترش ن یستم؛ چطور؟!
ریز خندیدم و گفت م:
-داداشم با هیچ دختری گرم نم یگیره فقط واسم سوال شد تو چطوری تونستی کنارش با شی و
شاهان از کنار تو بودن راحت باشه!
موهاش رو مرتب کرد و به سمت در رفت و گفت:
-نم یدونم شا ید فقط به خاطر موضوعات اتفاق افتاده هم و دید یم، به هرحال ام یدوارم زود خوب
شی.
⭕️ #سریع استارت بزنید تا حداقل 50 دلار بدست بیارید اونم فقط با انجام تسک ها 😱👇
ورود به ربات سیگما
🔻
از کانال انتهای صفحه هم میتونید ربات های معتبر و تاریخ لیستشون و نحوه دریافت پاداشتون رو ببینید.بعد از خداحافظی کردن سر یع از اتاق بیرون زد.
از رفتارش خند هام گرفت انگار یه لحضه هول شد.
شاهان و نگاه کن به من نگفته دل بسته به این دختر.
مشغول فکر و خیا لهای تو سرم بودم که شاهان داخل شد و لب زد:
-م یب ینم که نیش ت تا بناگوش باز ه!
تک خند های کردم و با نیش باز گفتم:
-چرا نگفتی از این دختره خوشت م یاد؟!
اخ مهاش رو توهم کشید و نزد یکم شد و آروم موهام و ک شید و گفت:
-چرا چرت و پرت م یگی خواهرِ من، فقط برای یه سری موضوعات دیدمش!
ابرویی بالا انداختم و با خنده گفتم:
-مشخص م یشه داداش جون م.
-شاها نصرافیا ن-
خسته و کوفته دکم ههای پیراهنم رو باز کردم و ر وی تخت انداختم و کلافه زیرِ دوش آب گرم
رفتم.
چنگی به موهام زدم و س عی کردم فکرای من فی ت وی سرم رو بیرون بریزم و سعی کنم هرچه زودتر
برای خوب شدن شانا تلاش کنم..
درحا لی که از حموم بیرون م یزدم لبا سهام رو عوض کردم و دستی به موهای خیسم ک شیدم که
با تق هی در به خودم اومدم .
طولی نکش ید که باربد داخل شد و لب زد:
-دوتا خبر دارم، یکیش خوب و یکیش بد، کدوم و اول بگم؟!
متعجب ابرویی بالا انداختم و گفتم:
-اول خبر خوب و بد ه.
🔞 #توجه: اگر بلد نیستید ازربات های تلگرامی پول دربیارید آموزشش در کانال زیر هست وارد بشید و استفاده کنید. 💦👇
@airdbcoins💚