🔹#کوچه
لینک قسمت اول
https://t.me/lifes_method/55476#قسمت_صدوشصتوشانزده
پسرک نفسشرا با کلافگی آزاد کرد و به سوی
پدرش برگشت.
- چرا بریم بابا توهم خسته ای.
به آرامی سیگارشرا تکاند و نگاه سردشرا به
صورت فرید دوخت.
فرید همانگونه که داشت تلفنی صحبت میکرد، پلک
محکمی رو به خاویر زد.
اما دلِ خاویر نا آرام بود، دلشزهرایشرا
میخواست و می دانست با این پرسو جو کردنهای
فرید، سخت است به جایی رسیدن!
با نشستن فرید، گلویی صاف کرد و سوال کرد.
- چی شد؟
مرد موبایلشرا سوی خاویر گرفت.
- این شماره پلاک اون شب از دمِ خونه شما زهرا رو
سوار کرده.
خاویر موبایل را گرفته و با دقت به شماره پلاک
نگاه کرد.
به ناگهان تنشسرد شده و سیگارشرا در
جاسیگاری پرت کرد. از جایشبرخاست و غرید
- من میدونستم این بی وجود یه دَخلی توشداره!
فرید با تعجب بازویشرا چنگ زد.
- کیو میگی؟ این پلاک و می شناسی!؟ من گفتم
استعلام بگیره!
خاویر پوزخندی زده و بازویشرا کشید.
- میشه نشناسم! ماشین واسه داداشِک.و.نیمه!
دهان مرد از تعجب باز ماند و خاویر با عجله از
قهوه خانه بیرون زد.
فرید هم مکث نکرده و سریع به دنبالشرفت.
با اینکه یکی اسمشرا داد زد، سریع سوار ماشین شد.
با اینکه می دانست بعد تر کلی حرف پشتشردیف
میشود و می گویند فرید مولایی جواب طرفدار
نداده، باز هم خاویر را در این حال تنها نگذاشته و
همراهششد.
⭕️
#سریع استارت بزنید تا حداقل 50 دلار بدست بیارید اونم فقط با انجام تسک ها 😱👇
ورود به ربات سیگما
🔻
از کانال انتهای صفحه هم میتونید ربات های معتبر و تاریخ لیستشون و نحوه دریافت پاداشتون رو ببینید.این نگاه قرمز شده و دستهایی که به فرمان فشرده
میشد، نشان از خبر خوبی نمی داد!
همانگونه که لباسها را مرتب میکرد، به روی گندم
لبخندی زده و سوال کرد.
- چرا ساکتی امروز خوشگلم؟
گندم لبهای کوچکشرا جمع کرده و شانه بالا
انداخت.
زهرا از کارشدست کشیده و با نگرانی سرشرا
جلو برد.
- نمیخوای به خاله بگی چی شده؟
🔞 #توجه: اگر بلد نیستید ازربات های تلگرامی پول دربیارید آموزشش در کانال زیر هست وارد بشید و استفاده کنید. 💦👇
@airdbcoins💚