Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
او شریک خاموش در مبارزه است، شمشیر پنهانی که مجد را ممکن میسازد و عشق را با فداکاری گره میزند.
در سایهٔ هیبتِ ساکتِ تاریخ، زیر طاقهای جاودانه و سنگفرشهای آغشته به قدمهای مبارزان، دو سایه پیش میروند؛ یکی با تفنگی آرمیده بر شانه، قامتش همچون ستونهای صلابت، نگاهی چون آذرخش و قلبی گداخته از ایمان. دیگری، در پوششی که نمادی دیگر از استقامت در عشقورزی است، بیصدا اما استوار، چون نسیمی که کوه را میپایَد. اینجا عشق و مبارزه بههم گره خوردهاند، فداکاری چون شعری است که بر دلِ تاریخ حک میشود و مهر و وفا، فریادی است که سنگینی آن را تنها قلبهای مؤمن میشنوند. تصویری که رازِ ایستادگی و شکوهِ همدلی را در خود نهفته دارد.
پیش از اینکه غبار مبارزه بریزد و عرق قدم و جبین خشک شود، گفت: یکی که تا آخر با من خواهد بود، باید شکوه تاریخ و زیبایی مجد را بییند؛ زیرا تا رسیدن به اینجا را مدیونِ او هستم!
صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef
در سایهٔ هیبتِ ساکتِ تاریخ، زیر طاقهای جاودانه و سنگفرشهای آغشته به قدمهای مبارزان، دو سایه پیش میروند؛ یکی با تفنگی آرمیده بر شانه، قامتش همچون ستونهای صلابت، نگاهی چون آذرخش و قلبی گداخته از ایمان. دیگری، در پوششی که نمادی دیگر از استقامت در عشقورزی است، بیصدا اما استوار، چون نسیمی که کوه را میپایَد. اینجا عشق و مبارزه بههم گره خوردهاند، فداکاری چون شعری است که بر دلِ تاریخ حک میشود و مهر و وفا، فریادی است که سنگینی آن را تنها قلبهای مؤمن میشنوند. تصویری که رازِ ایستادگی و شکوهِ همدلی را در خود نهفته دارد.
پیش از اینکه غبار مبارزه بریزد و عرق قدم و جبین خشک شود، گفت: یکی که تا آخر با من خواهد بود، باید شکوه تاریخ و زیبایی مجد را بییند؛ زیرا تا رسیدن به اینجا را مدیونِ او هستم!
صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef