♦️تمایز برساخت ملیگرایانه از ایران و ایران تاریخی
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ اسفند ۱۴۰۳
بارها گفته و نوشته ام که ایران در معنای امروزین کلمه برساختی ملیگرایانه است و محصول ایدهئولوژیی ملیگرایی در عصر جدید است. اما ملیگرایان باستانگرا بهنحو تخیلی ایران را جغرافیایی همیشهگی و ثابت از عصر باستان تا کنون در نظر میگیرند. از خصیصههای ایدهئولوژی "حذف واقعیت" و برساخت جهانی تخیلی است.
البته شاهنامهی فردوسی اثری تاریخنگارانه نیست، اما میتوان با الهام از آن پژوهشی را آغاز کرد که دکتر عبدالمجید الهامی بدان پرداخته است. در شاهنامه ایران غیر از آن چیزی است که ما اکنون بدان ایران مینامیم. اما از قضا شاهنامه اثری عست که ایرانگرایان بیش از هر اثری بدان افتخار کرده اند و آن را بدل به کتاب مقدس ملیگرایی کرده اند و این البته بسیار مایهی شگفتی است که ملیگرایان به محتوای کتاب مقدس ایدهئولوژیی خود نیز بیاعتنا هستند. از یکسو به شاهنامه همچون اثری تاریخی ارجاع میدهند و از سوی دیگر، نومن ببعض و نفر ببعض هستند و بخشهایی از آن را نادیده میگیرند!
بهنظر میرسد ایران در شاهنامه جایی است که بسیار از مناطق کنونیی کشورمان بیرون از آن قرار دارد. در قصهی حملهی اسکندر نیز کرمان بیرون از ایران قرار دارد:
"چو دارا ز ایران به کرمان رسید
دو بهر از بزرگان لشکر ندید
خروشی بد اندر میان سپاه
یکی را ندیدند بر سر کلاه
بزرگان فرزانه را گرد کرد
کسی را که با او بد اندر نبرد
همه مهتران زار و گریان شدند
ز بخت بد خویش بریان شدند
چنین گفت دارا که هم بیگمان
ز ما بود بر ما بد آسمان"
به همین دلیل، من ترجیح میدهم که وقتی از گذشتهی این سرزمین سخن میگوییم بهتر است از تعبیر فلات ایران سخن بگوییم و نه از ایران بهعنوان یک کشور.
#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۱۵ اسفند ۱۴۰۳
بارها گفته و نوشته ام که ایران در معنای امروزین کلمه برساختی ملیگرایانه است و محصول ایدهئولوژیی ملیگرایی در عصر جدید است. اما ملیگرایان باستانگرا بهنحو تخیلی ایران را جغرافیایی همیشهگی و ثابت از عصر باستان تا کنون در نظر میگیرند. از خصیصههای ایدهئولوژی "حذف واقعیت" و برساخت جهانی تخیلی است.
البته شاهنامهی فردوسی اثری تاریخنگارانه نیست، اما میتوان با الهام از آن پژوهشی را آغاز کرد که دکتر عبدالمجید الهامی بدان پرداخته است. در شاهنامه ایران غیر از آن چیزی است که ما اکنون بدان ایران مینامیم. اما از قضا شاهنامه اثری عست که ایرانگرایان بیش از هر اثری بدان افتخار کرده اند و آن را بدل به کتاب مقدس ملیگرایی کرده اند و این البته بسیار مایهی شگفتی است که ملیگرایان به محتوای کتاب مقدس ایدهئولوژیی خود نیز بیاعتنا هستند. از یکسو به شاهنامه همچون اثری تاریخی ارجاع میدهند و از سوی دیگر، نومن ببعض و نفر ببعض هستند و بخشهایی از آن را نادیده میگیرند!
بهنظر میرسد ایران در شاهنامه جایی است که بسیار از مناطق کنونیی کشورمان بیرون از آن قرار دارد. در قصهی حملهی اسکندر نیز کرمان بیرون از ایران قرار دارد:
"چو دارا ز ایران به کرمان رسید
دو بهر از بزرگان لشکر ندید
خروشی بد اندر میان سپاه
یکی را ندیدند بر سر کلاه
بزرگان فرزانه را گرد کرد
کسی را که با او بد اندر نبرد
همه مهتران زار و گریان شدند
ز بخت بد خویش بریان شدند
چنین گفت دارا که هم بیگمان
ز ما بود بر ما بد آسمان"
به همین دلیل، من ترجیح میدهم که وقتی از گذشتهی این سرزمین سخن میگوییم بهتر است از تعبیر فلات ایران سخن بگوییم و نه از ایران بهعنوان یک کشور.
#ایران
#افغانستان
#عبدالمجید_الهامی
@NewHasanMohaddesi