مصلحت حقیقت را سلاخی می کند
هر ستمکشی و حقکشی و زور و حذف و نفی، یا هر تملق و فرومایگی و دریوزه و خاکساری و دروغ و کتمان و... همواره در گرو نخستین گامیست که از سر مصلحتی برداشته شود. یا بسته به نخستین سخنی است که به مصلحتی گفته شود. مصلحتگرایی اگر چشم پوشی بر کل حقیقت نباشد، چشم پوشی بر بخشی از حقیقت هست. مصلحتگرایی، فعلآ آن سمت را ندیده است. آن ندا را نشنیدن. آن گام را بر نداشتن یا این گام را برداشتن. حرفی را زدن یا نزدن. به کاری بهای کمتر یا بیشتر دادن. حقی را نادیده گرفتن، باطلی را مجاز شمردن و...
حقیقت با چنین گرایشی همخوان نیست. حقیقت در کل زندگی متبلور است. نه کل زندگی تجزیهپذیر است، و نه حقیقت تجزیهشدنی است. از اینرو زندگی و حقیقت و نوشتن آینهدار همند، زندگی کردن در حقیقت، و زنده بودن به حقیقت، سرنوشت کلام است. همچنان که سرنوشت آدمی است. و آنکه بخشی از حقیقت را نادیده میگیرد یا انکار کند، خودرا در معرض آلودهشدن به جنایت قرار داده است. و امروز انگار آلودگان میخواهند همهی مارا بیالایند. آلودگان بزرگ، به هر وسیله که بتوانند حرکت به سوی حقیقت بشری را کند کنند. و در راه رابطهی بیواسطهی میان انسان با انسان سد و مانع ایجاد کنند. و از این بابت است که برای نویسندگان جهان وظیفهای بس بزرگ پدید آمده است و من هرگز از خاموش ماندن آنان سر در نمیآورم...
مرگآفرینان چنان جهان را آشفتهاند و چهرهی مرگ و زندگی را مخدوش کردهاند که بعضی وجدانها دیرتر بیدار میشوند. بعضی وجدانها در برابر اقدامهای شدیدتر و فاجعهبارتر برانگیخته میشوند. با این همه بعضی وجدانها نیز پیش از وقوع فاجعه به بیدادگری می پردازند، و فریاد برمیآورند...
محمد مختاری
@Honare_Eterazi
هر ستمکشی و حقکشی و زور و حذف و نفی، یا هر تملق و فرومایگی و دریوزه و خاکساری و دروغ و کتمان و... همواره در گرو نخستین گامیست که از سر مصلحتی برداشته شود. یا بسته به نخستین سخنی است که به مصلحتی گفته شود. مصلحتگرایی اگر چشم پوشی بر کل حقیقت نباشد، چشم پوشی بر بخشی از حقیقت هست. مصلحتگرایی، فعلآ آن سمت را ندیده است. آن ندا را نشنیدن. آن گام را بر نداشتن یا این گام را برداشتن. حرفی را زدن یا نزدن. به کاری بهای کمتر یا بیشتر دادن. حقی را نادیده گرفتن، باطلی را مجاز شمردن و...
حقیقت با چنین گرایشی همخوان نیست. حقیقت در کل زندگی متبلور است. نه کل زندگی تجزیهپذیر است، و نه حقیقت تجزیهشدنی است. از اینرو زندگی و حقیقت و نوشتن آینهدار همند، زندگی کردن در حقیقت، و زنده بودن به حقیقت، سرنوشت کلام است. همچنان که سرنوشت آدمی است. و آنکه بخشی از حقیقت را نادیده میگیرد یا انکار کند، خودرا در معرض آلودهشدن به جنایت قرار داده است. و امروز انگار آلودگان میخواهند همهی مارا بیالایند. آلودگان بزرگ، به هر وسیله که بتوانند حرکت به سوی حقیقت بشری را کند کنند. و در راه رابطهی بیواسطهی میان انسان با انسان سد و مانع ایجاد کنند. و از این بابت است که برای نویسندگان جهان وظیفهای بس بزرگ پدید آمده است و من هرگز از خاموش ماندن آنان سر در نمیآورم...
مرگآفرینان چنان جهان را آشفتهاند و چهرهی مرگ و زندگی را مخدوش کردهاند که بعضی وجدانها دیرتر بیدار میشوند. بعضی وجدانها در برابر اقدامهای شدیدتر و فاجعهبارتر برانگیخته میشوند. با این همه بعضی وجدانها نیز پیش از وقوع فاجعه به بیدادگری می پردازند، و فریاد برمیآورند...
محمد مختاری
@Honare_Eterazi