آیا تا به حال حسِ ترسناک ذوبشدن را تجربه کردهاید؟ احساسی مثل فرو رفتن در رودخانهای خروشان، آنجا که وجودتان در سیلابی از مایعی مواج تحلیل میرود. پس از آن، هرآنچه در شما سخت و استوار بوده، ذرهذره در درونِ این جریانِ پیوسته ذوب میشود و تنها چیزی که باقی میماند، سرتان است. من اینجا دارم از یک احساسِ دقیق و دردناک حرف میزنم، نه چیزی مبهم و ناشناخته. مثل یک خواب هذیانآلود، وقتی احساس میکنید که سرتان در فضایی تهی معلق است، بدون بنیاد، بیبدن. این احساس مطلقاً هیچ شباهتی به آن فتور و ستوهِ دلانگیزِ کنار دریا یا خیالاتِ غمگنانه و اندوهبار ندارد. این نوع از دلزدگی شما را میبلعد و نابود میکند، چنانکه دیگر هیچ تلاش، امید و توهمی نتواند تسلیتان دهد. انگار که ناتوان از اندیشیدن یا عملکردن، در چنگِ ظلمتی سرد و سنگین، شوکزده و عزلتنشین، به حد منفی زندگی رسیده باشید، به دمای مطلقش. آنجا که واپسین اوهام در باب زندگی یخ میزنند. اساساً معنای واقعی عذاب، که نه مبارزهای پرشور و خیالین، بلکه نبردی بیامید میان زندگی و مرگ است، در این حسِ عمیق از دلزدگی است که آشکار میشود. دیگر نمیتوان اندیشهی عذاب را از اندیشهی ستوه، دلزدگی و مرگ جدا کرد.
◄ قطعهای از بر قلههای یأس، امیل چوران
◄ نقاشی:
A Christian Martyr Drowned in the Tiber During the Reign of Diocletian, Paul Delaroche, c. 1855.
@CineManiaa | سینمانیا
◄ قطعهای از بر قلههای یأس، امیل چوران
◄ نقاشی:
A Christian Martyr Drowned in the Tiber During the Reign of Diocletian, Paul Delaroche, c. 1855.
@CineManiaa | سینمانیا