#آهو_مرشدی
#طلا
#پارت_126
_چی میگی..تروخدا آروم باش..
وقتی دستش رو گلوم نشست راه نفسم بسته شد
_آروم باشم؟
فشار دستش بیشتر کرد
_آروم بـــاشـــم؟؟؟
روم خم شد
نفس داغش با اون عطری که همیشه دل ازم میبرد روی صورتم پخش شد
_میدونی کِی آروم میشم؟
وقتی دید هیچی نمیگم سرم محکم تکون داد
_جوابمو بده
اشکم از گوشه چشمم ریخت
_نمیدونم
_وقتی بمیری! وقتی بمیری آروم میشم
با حرفی که زد خشکم زد
نفرت تو لحنش آشکار بود
دستام روی دستش که قصد خفه کردنم داشت گذاشتم
حتی دو تا دستام زور نداشتن بخوان اون دست بزرگ و محکم از دور گردن باز کنه
نفسام تنگ شده بود و ادای کلمات برام سخت بود
_با..دروغ منو.. کشوندی اینجا..؟مگه من..مگه من چیکار کردم
👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻
نگم از پارت بعدی.. 😕
پارت های هیجانی ویپ از دست ندید..
🔣🔠🔠🔠🔣
🐾3 ماه جلوتر از اینجا
🤩بیانیباز و بدونسانسور
🐾بههمراهوانشاتمختصاعضایvip 🔞
🤩پارتگذاری بسیار منظم
🎀هزینه Vip = 5️⃣5️⃣ تومان🎀
🤩6219861965562696
محمدی/بانکسامان
فیش همراه با اسم رمان برای لاله بفرستید و بلافاصله لینک ✨ طلا دریافت کنید
🔗@LALE_ADMINN🔗
#طلا
#پارت_126
_چی میگی..تروخدا آروم باش..
وقتی دستش رو گلوم نشست راه نفسم بسته شد
_آروم باشم؟
فشار دستش بیشتر کرد
_آروم بـــاشـــم؟؟؟
روم خم شد
نفس داغش با اون عطری که همیشه دل ازم میبرد روی صورتم پخش شد
_میدونی کِی آروم میشم؟
وقتی دید هیچی نمیگم سرم محکم تکون داد
_جوابمو بده
اشکم از گوشه چشمم ریخت
_نمیدونم
_وقتی بمیری! وقتی بمیری آروم میشم
با حرفی که زد خشکم زد
نفرت تو لحنش آشکار بود
دستام روی دستش که قصد خفه کردنم داشت گذاشتم
حتی دو تا دستام زور نداشتن بخوان اون دست بزرگ و محکم از دور گردن باز کنه
نفسام تنگ شده بود و ادای کلمات برام سخت بود
_با..دروغ منو.. کشوندی اینجا..؟مگه من..مگه من چیکار کردم
👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻👻
نگم از پارت بعدی.. 😕
پارت های هیجانی ویپ از دست ندید..
🔣🔠🔠🔠🔣
🐾3 ماه جلوتر از اینجا
🤩بیانیباز و بدونسانسور
🐾بههمراهوانشاتمختصاعضایvip 🔞
🤩پارتگذاری بسیار منظم
🎀هزینه Vip = 5️⃣5️⃣ تومان🎀
🤩6219861965562696
محمدی/بانکسامان
فیش همراه با اسم رمان برای لاله بفرستید و بلافاصله لینک ✨ طلا دریافت کنید
🔗@LALE_ADMINN🔗