#پارت_667
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی
از فرو رفتن تن برهنه اش در حجمی از آب سرد لرز به جانش می نشیند
دندان هایش روی هم چفت میشوند و از پشت سر اما میان آغوش اویی که همراهش در وان نشسته بود فرو می رود
- هیشش...
لرز اندام هایش بیشتر میشود و اوست که لیف را روی لکه خون روی گردن تا قفسه سینه دخترک میکشد ...
راضی از پاک شدن رد خون از روی تن او لبخندی میزند و بینی به میان موهایش فرو می برد
از بوی پیچیده در مشامش فشار دستش به دور کمر او بیشتر میشود
- موهات بوی خون میده رها ...
مشتش را از آب پر میکند و حین آنکه به روی موهای او می ریزد زمزمه میکند
- یارا از موهات خوشش نمیومد ...
موهایش را میان مشت میگیرد و آرام میکشد
- گریه میکرد ، بهونه میگرفت ، به موهات حسادت میکرد...
قیچی که در قفسه کنار وان بود را برمیدارد ..
- بهش قول داده بودم یه روز موهاش مثل تو بلند بشه ...
قیچی را زیر موهایی که صبح خود بافته بود می برد
- ولی نشد ...
می گوید و همزمان با اتمام جمله اش موهای بافته شده دخترک روی آب می افتد ...
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی
از فرو رفتن تن برهنه اش در حجمی از آب سرد لرز به جانش می نشیند
دندان هایش روی هم چفت میشوند و از پشت سر اما میان آغوش اویی که همراهش در وان نشسته بود فرو می رود
- هیشش...
لرز اندام هایش بیشتر میشود و اوست که لیف را روی لکه خون روی گردن تا قفسه سینه دخترک میکشد ...
راضی از پاک شدن رد خون از روی تن او لبخندی میزند و بینی به میان موهایش فرو می برد
از بوی پیچیده در مشامش فشار دستش به دور کمر او بیشتر میشود
- موهات بوی خون میده رها ...
مشتش را از آب پر میکند و حین آنکه به روی موهای او می ریزد زمزمه میکند
- یارا از موهات خوشش نمیومد ...
موهایش را میان مشت میگیرد و آرام میکشد
- گریه میکرد ، بهونه میگرفت ، به موهات حسادت میکرد...
قیچی که در قفسه کنار وان بود را برمیدارد ..
- بهش قول داده بودم یه روز موهاش مثل تو بلند بشه ...
قیچی را زیر موهایی که صبح خود بافته بود می برد
- ولی نشد ...
می گوید و همزمان با اتمام جمله اش موهای بافته شده دخترک روی آب می افتد ...