Фильтр публикаций


شاهکار اصلی که قبلا خریدم اینه😭 
خیییلی خوشگله
@ViceAccessory


من اولین خریدم چندتا از این انگشتراش خریدم🥲👇
@ViceAccessory


من خوره بدلیجات دارم بچه ها😌
از اونجایی هم که فرصت بیرون رفتن اصلا ندارم اکثرا سفارش میدم
که البتههههه فروشنده ای که جنس آشغال به دستم رسونده زیاد به پستم خورده 😭
ولییی خدایش از این گالری هیچ وقت جنس بد ندیدم همه اجناس عالی ، با کیفیت ، قیمت مناسب ، اگر شما دوست داشتین متونید بهش سفارش بدید👇
@ViceAccessory


پارت امروز♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید


#پارت_669
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی

* * *

چشمانش باز بود ...
زل زده بود به دیوار پیش رویش ...

اینبار که پلک باز کرده بود
برخلاف دفعات قبلی اتاق روشنِ روشن بود ...

دیگر صدایی از بیرون نمی آمد
دیگر حضور آن مرد را در اتاقش حس نمیکرد ...

همه چیز خوب بود

تنها گلویش داشت میسوخت ...
چشمانش هم ...

پشت گوش ها و گردنش هم ...

دست لرزانش را تا زیر چانه اش بالا میبرد

میخواست موهایش را عقب بزند

باید کشش را پیدا میکرد و آنها را می بست

اصلا شب ها عادت نداشت با موی باز بخوابد..

دستش از زیر چانه به سمت گردنش می رود

از لمس کردنشان میترسید ...
وحشت داشت ...

چشمانش از اشک پر شده بود ...
داشت نفس نفس میزد ...

میخواست باور کند همه چیز یک کابوس بوده است ...

دستش که تار موهایش را لمس میکند بغضش میترکد

کابوس نبود ...
توهم نبود...

موهایش نبودند ...


سال‌ها بعد؛ که مُشتی خاک از سرزمین‌ات شده‌ای، باران که می‌زند بویی به مشام خواهد رسید. کاش بوی عشق و امید بلند شود. نه ترس و حسرت.


اگه دنبال ادمین حرفه‌ای اینستاگرام و تلگرام هستی که پیج و کانالت رو حسابی بزرگ کنه

دیدوگرام یه سایتیه که داره بهترین ادمین‌ها رو معرفی میکنه و کانال تلگرامشون اینه:
https://t.me/+ONLBxnPzBsE2MGI0
● بلاگر
● تولید پست و استوری
● تدوین‌گر ویدیو
● عکاس و فیلمبردار
● سناریونویس
● دایرکت و کامنت
● و...
P
سایتش هم که لیست کامل‌تری داره و رزومه و شماره تماس هم گذاشته اینه:

https://B2n.ir/s81354


هیچ آگاه شدنی بدون رنج نیست، رنج نباید تو را غمگین کند، رنج قرار است تلنگری باشد که بفهمی زندگیت نیاز به تغییر دارد. آدم وقتی هوشیار می شود که زخم بردارد.

- کارل گوستاو یونگ


💢 شنیدن این موزیک شدیدأ توصیه میشه🔥
#پیشنهادی💯


#پارت_667♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید


پارت امروز♥️☝️


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید


#پارت_667
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی

از فرو رفتن تن برهنه اش در حجمی از آب سرد لرز به جانش می نشیند

دندان هایش روی هم چفت میشوند و از پشت سر اما میان آغوش اویی که همراهش در وان نشسته بود فرو می رود

- هیشش...

لرز اندام هایش بیشتر میشود و اوست که لیف را روی لکه خون روی گردن تا قفسه سینه دخترک میکشد ...

راضی از پاک شدن رد خون از روی تن او لبخندی میزند و بینی به میان موهایش فرو می برد

از بوی پیچیده در مشامش فشار دستش به دور کمر او بیشتر میشود

- موهات بوی خون میده رها ...

مشتش را از آب پر میکند و حین آنکه به روی موهای او می ریزد زمزمه میکند

- یارا از موهات خوشش نمیومد ...

موهایش را میان مشت میگیرد و آرام میکشد

- گریه میکرد ، بهونه میگرفت ، به موهات حسادت میکرد...

قیچی که در قفسه کنار وان بود را برمیدارد ..

- بهش قول داده بودم یه روز موهاش مثل تو بلند بشه ...

قیچی را زیر موهایی که صبح خود بافته بود می برد

- ولی نشد ...

می گوید و همزمان با اتمام جمله اش موهای بافته شده دخترک روی آب می افتد ...


پارت امروز♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید


#پارت_666
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی

صدای خش برداشته و گرفته اش در سکوت مرگبار خانه می پیچد

دخترک اما جوابش را نمیدهد ..
التماس نمیکند تا رهایش کند ، تا اذیتش نکند...

تکانی به تن او میدهد و اینبار عربده میکشد

- پاشو بهت میگم

چرا نفس نمی کشد؟
چرا قفسه سینه کوچکش دیگر تکان نمیخورد؟

- رها...

با بغض صدایش کرده بود
دستانش داشت میلرزید و چشمانش از اشک پر بود...

او کشته بودش ...
قاتل بود...

سر میان دست میگیرد

نه ...
او حق مردن نداشت ...
اجازه اش را نداشت ...

هنوز عذابش نداده بود ...
نمیتوانست
نمیگذاشت به این سادگی بمیرد ...
برود...

دست زیر گردن او می برد
تنه اش را روی پاهای خود میکشد و با پشت دست سیلی آرامی به صورتش میزند

از درهم رفتن چهره او
از صدای ناله ضعیفش ...

لبهای مرد به خنده باز میشوند و محکم تر او را میان سینه می فشارد ...

پیشانی اش را میبوسد
روی بینی اش را ...
لبهایش را بوسه میزند و زیر لب لرزان پچ میزند

- میدونستم ...میدونستم زنده ای...
تو حق مردن نداری رها ...حقشو نداری

می شنید

زمزمه های مردی که درآغوشش گرفته و حین بردنش به سوی حمام مدام زیر لب از آنکه حق مردن ندارد را تکرار میکرد می شنید و اما توان آنکه عکس العملی نشان دهد را نداشت ...


#پارت_665♥️🥲


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید

Показано 20 последних публикаций.