Фильтр публикаций




کتاب صوتی 48 قانون قدرت ( شهاب حسینی )
کتاب صوتی مغازه خودکشی (صدای هوتن شکیبا)
کتاب صوتی ذهن ثروتمند (صدای بهرام رادان)
کتاب صوتی نیمه تاریک وجود ( صدای مهران مدیری)
هر پادکست صوتی بخوایین براتون میذارم منبع بهترین پادکستای انگیزشی اینجاست : 🎙

@padcast


#پارت_661♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید


💢 شنیدن این موزیک شدیدأ توصیه میشه🔥
#پیشنهادی💯




اگه دنبال ادمین حرفه‌ای اینستاگرام و تلگرام هستی که پیج و کانالت رو حسابی بزرگ کنه

دیدوگرام یه سایتیه که داره بهترین ادمین‌ها رو معرفی میکنه و کانال تلگرامشون اینه:
https://t.me/+ONLBxnPzBsE2MGI0
● بلاگر
● تولید پست و استوری
● تدوین‌گر ویدیو
● عکاس و فیلمبردار
● سناریونویس
● دایرکت و کامنت
● و...P3

سایتش هم که لیست کاملتری داره و رزومه و شماره تماس هم گذاشته اینه:

https://B2n.ir/s81354



گفتند او کیست؟!
گفتم هر آنچه دارم...


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🔥کنسرت نوستالژی دهه شصت 🔥
«ناصر چشم آذر»


با خوانندگی مهدی یغمایی و محمدرضا مقدم

⏰۲۱ دی ۱۴۰۳ - تهران

📍 فروش بلیط از امشب ساعت ۱۹ از سایت هنرتیکت👇

https://www.honarticket.com/n.c1


پارت امروز♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید


مگر می‌شد یقه هایشان را بگیرم و بگویم لطفا مرا به حال خود بگذارید؟از من ته‌مانده ای مانده است که بدرد شروع هیچ چیزی نمیخورد.حتی آشنایی با افراد جدید.زیرا من چه می‌توانم به آنها ارائه دهم وقتی وجودم پر از هیچ است؟


🔮 بازگشت معشوق را در چند ساعت (فوری)
🔮 رضایت ازدواج بی چون و چرا و قطعی
🔮 بازگشت مال از دست رفته
🔮 بدست آوردن پول تا هر مبلغی از موکل(در چند ساعت)

✡ با متخصص یهود

ورود به کانال👇
👇
https://t.me/joinchat/dxuRp_iKHGBjYzlh

جهت سفارش👇

@YAHUDiEmOJzAsl


پارت جدید♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید


#پارت_661
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی

میخواست جیغ بزند ، فریاد بکشد که او حق توهین به پدرش را ندارد...

اصلا سوال کند مرگ یارا چه ربطی به پدر بیچاره اش دارد که او آن را مقصر میداند
که نفرت و کینه خرجش میکند و از یک عذاب حرف میزند...

اما توانش را نداشت...

صدایش را نداشت...

خفه مانده بود...

از ترس...
از شوک ...
هر چه که بود
لالش کرد بود

- بد شد که این بار بابات نیست التماس کنه...

شانه هایش به جلو خم میشود و صدا از فاصله دور تری به گوش میرسید

- آخه نمیدونی چه لذتی داشت وقتی اون روز به دست و پام افتاده بود که کاری به تو و مادرت نداشته باشم...

هوا در سینه اش حبس میماند...

دم و بازدمی نبود ...
نفسی نبود

ماتش برده بود
گیج بود

- میگفت شماها گناهی ندارین ، حقتون نیست بخاطر اشتباهاتش بسوزین ، میگفت هر حساب و کتابی که هست با خودش تسویه کنم ...

تصویر قدم های مردی که داشت نزدیک میشد پیش چشمانش سیاه میشود‌..

گوشهایش از آنچه شنیده بود سوت میکشد و او بی ملاحضه ادامه میدهد

- تا قبلش واسه حفظ جون بی ارزشش پای تو رو وسط میکشید ، خیال میکرد قراره بخاطر تو ازش میگذرم ...

مکث کوتاهی میکند و با لحنی که خنده‌‌ و تمسخر در آن موج میزد می گوید

- پدر احمقت حتی تصورشم نمیکرد که قراره خانوادگی برید به جهنم...


پارت جدید♥️👆


اگه دوست دارین ادامه پارت های رمان رو هر چه سریعتر بخونید میتونید عضو کانال Vip بشید

تو کانال vip گور به‌گور از اینجا 9ماه جلوتریم.

جهت عضویت در vip گور به گور ، مبلغ 68 هزار تومان به شماره کارت زیر واریز بفرمایید👇

6104 3389 0950 5220
محمد  زین الدینی بانک ملت

و عکس  فیش رو برای ادمین ارسال کنید.
👇

@gorbegor_admin

حتما هنگام ارسال شات نام رمان (گور به گور ) رو ذکر کنید


#پارت_660
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی

خسته از جدال با مرگ و زندگی
بالاخره پلک هایش به روی آن سیاهی اَنبوه از کینه و نفرت بسته میشود...

اما هنوز ته مانده نفسش بند نیامده است ...
هنوز روحش از پیکر سست شده و بی جانش جدا نشده است که به یکباره حجمی از اکسیژن وارد شش هایش میشود ...

تنش در پی تا شدن زانوهایش محکم روی زمین آوار میشود و این صدای سرفه هایش است که سکوت خانه را پر میکند...

با هر دم
گلوی از اسارت درآمده اش ،
قفسه سینه اش از درد میسوزد و سرفه های خشکش شدید تر میشود

- نمیذارم به این راحتی خلاص بشی...

از شنیدن آن صدای گرفته پلک های بسته اش ذره ای از هم فاصله میگیرد ...

نفس نفس میزند و از میان پرده اشکی که دیدش را تار کرده بود او را ایستاده در یک قدمی اش می بیند

-هنوز زوده واسه مردن...
باید بمونی
مثل یارا که موند ...که عذاب کشید ، که ذره ذره جون داد و مرد

قلبش از درد تیر میکشد و این صدای اوست که رفته رفته بالاتر میرود

- توام باید باشی ، بمونی که درد بکشی ...روزی هزار بار بمیری ...

از لرز هیستریک افتاده به جانش دندان هایش محکم روی هم کشیده میشوند و صداها گنگ در سرش می پیچد...

- چون دختر اون سگ صفتی ، چون همه چیز اون حیوون بی شرف بودی...


‏زمانی از دست دادن برایِ من فاجعه بود!
بعدها، آنقدر از دست داده بودم که
به مرور یاد گرفتم دیگر چیزی برای از دست دادن، ندارم..

Показано 20 последних публикаций.