#پارت_660
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی
خسته از جدال با مرگ و زندگی
بالاخره پلک هایش به روی آن سیاهی اَنبوه از کینه و نفرت بسته میشود...
اما هنوز ته مانده نفسش بند نیامده است ...
هنوز روحش از پیکر سست شده و بی جانش جدا نشده است که به یکباره حجمی از اکسیژن وارد شش هایش میشود ...
تنش در پی تا شدن زانوهایش محکم روی زمین آوار میشود و این صدای سرفه هایش است که سکوت خانه را پر میکند...
با هر دم
گلوی از اسارت درآمده اش ،
قفسه سینه اش از درد میسوزد و سرفه های خشکش شدید تر میشود
- نمیذارم به این راحتی خلاص بشی...
از شنیدن آن صدای گرفته پلک های بسته اش ذره ای از هم فاصله میگیرد ...
نفس نفس میزند و از میان پرده اشکی که دیدش را تار کرده بود او را ایستاده در یک قدمی اش می بیند
-هنوز زوده واسه مردن...
باید بمونی
مثل یارا که موند ...که عذاب کشید ، که ذره ذره جون داد و مرد
قلبش از درد تیر میکشد و این صدای اوست که رفته رفته بالاتر میرود
- توام باید باشی ، بمونی که درد بکشی ...روزی هزار بار بمیری ...
از لرز هیستریک افتاده به جانش دندان هایش محکم روی هم کشیده میشوند و صداها گنگ در سرش می پیچد...
- چون دختر اون سگ صفتی ، چون همه چیز اون حیوون بی شرف بودی...
#گور_به_گور
#مریم_دماوندی
خسته از جدال با مرگ و زندگی
بالاخره پلک هایش به روی آن سیاهی اَنبوه از کینه و نفرت بسته میشود...
اما هنوز ته مانده نفسش بند نیامده است ...
هنوز روحش از پیکر سست شده و بی جانش جدا نشده است که به یکباره حجمی از اکسیژن وارد شش هایش میشود ...
تنش در پی تا شدن زانوهایش محکم روی زمین آوار میشود و این صدای سرفه هایش است که سکوت خانه را پر میکند...
با هر دم
گلوی از اسارت درآمده اش ،
قفسه سینه اش از درد میسوزد و سرفه های خشکش شدید تر میشود
- نمیذارم به این راحتی خلاص بشی...
از شنیدن آن صدای گرفته پلک های بسته اش ذره ای از هم فاصله میگیرد ...
نفس نفس میزند و از میان پرده اشکی که دیدش را تار کرده بود او را ایستاده در یک قدمی اش می بیند
-هنوز زوده واسه مردن...
باید بمونی
مثل یارا که موند ...که عذاب کشید ، که ذره ذره جون داد و مرد
قلبش از درد تیر میکشد و این صدای اوست که رفته رفته بالاتر میرود
- توام باید باشی ، بمونی که درد بکشی ...روزی هزار بار بمیری ...
از لرز هیستریک افتاده به جانش دندان هایش محکم روی هم کشیده میشوند و صداها گنگ در سرش می پیچد...
- چون دختر اون سگ صفتی ، چون همه چیز اون حیوون بی شرف بودی...