#فاصله
#part570
- چه مشکلی؟! بخاطر نمره اذیتت کرده؟! یا اینکه... نمرات کامل اعلام شدن که میگید؟!
اینکه امید بازرگان در یک جمله مفرد خطابم می کرد و در جمله ی بعدی اش جمع، نشان می داد که چقدر کنجکاو است و دلش می خواهد قضیه را بفهمد.
نفسم را آه مانند بیرون فرستادم.
- کاش بخاطر نمره بود!
- پس چی؟! من حسابی گیج شدم!
به سمت امید بازرگان چرخیدم.
- می دونید که من قبلا یک بار ازدواج کردم!
رنگ امید بازرگان سفید شد.
- بله!
- خب... حالا...
سرم را پایین انداختم.
- همسر سابقم تو همین دانشگاه تدریس می کنه!
بهت و ناباوری نگاه امید بازرگان را در تصویر منعکس شده اش روی میز شیشه ای دیدم.
و این دقیقا همان چیزی بود که من می خواستم!
- خب؟!
امید بازرگان این را با صدای آرامی پرسید...
به گمانم همین یک کلمه را هم به زحمت و به جان کندن به زبان آورده بود!
- ترم پیش رو با هر سختی ای که بود تموم کردم، اما الان... واقعا نمی تونم!
کلی پارت جلوتریم😍👇
https://t.me/c/1518559436/48922
#part570
- چه مشکلی؟! بخاطر نمره اذیتت کرده؟! یا اینکه... نمرات کامل اعلام شدن که میگید؟!
اینکه امید بازرگان در یک جمله مفرد خطابم می کرد و در جمله ی بعدی اش جمع، نشان می داد که چقدر کنجکاو است و دلش می خواهد قضیه را بفهمد.
نفسم را آه مانند بیرون فرستادم.
- کاش بخاطر نمره بود!
- پس چی؟! من حسابی گیج شدم!
به سمت امید بازرگان چرخیدم.
- می دونید که من قبلا یک بار ازدواج کردم!
رنگ امید بازرگان سفید شد.
- بله!
- خب... حالا...
سرم را پایین انداختم.
- همسر سابقم تو همین دانشگاه تدریس می کنه!
بهت و ناباوری نگاه امید بازرگان را در تصویر منعکس شده اش روی میز شیشه ای دیدم.
و این دقیقا همان چیزی بود که من می خواستم!
- خب؟!
امید بازرگان این را با صدای آرامی پرسید...
به گمانم همین یک کلمه را هم به زحمت و به جان کندن به زبان آورده بود!
- ترم پیش رو با هر سختی ای که بود تموم کردم، اما الان... واقعا نمی تونم!
کلی پارت جلوتریم😍👇
https://t.me/c/1518559436/48922