#شیخ_عرب🧸🍼🍫
#پارت_265
پوف کلافه ای کشید و لحظه ای نگاهش رو به سمت دیگه چرخوند تا کنترل خودش رو حفظ کنه.
ولی خب مگه من میذاشتم؟
کنترل شیخ باید تو دستای من باشه.
برام مهم نبود کل دبی و شاید ایران تا کمر براش خم بشن ولی من ملکه گری تو کاخ این شاه میخواستم.
من قدرت تو این عمارت رو میخواستم.
خودم پیش قدم شدم و اجازه عقب نشینی بهش ندادم و لب هاش رو به کام گرفتم.
سریع دست هاش پشت کمرم نشست و تو بوسه همراهیم کرد.
سفت و عمیق تن خیسم رو به تن خیسش فشرد و انقدر بوسه مون خشن و پر التهاب شده بود که دلم میخواست تو همین آب خودش رو سفت و بدوت انعطاف تو واژنم فرو کنه.
با نفس نفس و چشم های بسته دستم رو به سمت باکسرش بردم و لبه شو گرفتم و به سختی اونو تا رون هاش پایین کشیدم.
سر قارچی شکل آلتش رو لمس کردم که دست شیخ با خشونت روی سوتینم نشست و سینه مو فشار داد.
تو دهنش "اومی" کردم و براش تو آب هندجاب رفتم.
از داغی آلتش واژنم خیس شد و چشم هام رو آروم باز کردم.
شیخ شاپور هم با نفس نفس چشم های سرخش رو باز کرد و با حرص و عجولانه بند سوتینم رو باز کرد که سینه هام بخاطر مشت و مالش های خودش بزرگتر شده بود رو به چنگ گرفت و هردو رو بهم چسبوند.
زبونش رو دور نوک هاش چرخوند و آه بلندم تو فضای استخر پیچید و منم همزمان نوک آلتش رو فشاری دادم که هیسی از لذت و حرص کشید.
#پارت_265
پوف کلافه ای کشید و لحظه ای نگاهش رو به سمت دیگه چرخوند تا کنترل خودش رو حفظ کنه.
ولی خب مگه من میذاشتم؟
کنترل شیخ باید تو دستای من باشه.
برام مهم نبود کل دبی و شاید ایران تا کمر براش خم بشن ولی من ملکه گری تو کاخ این شاه میخواستم.
من قدرت تو این عمارت رو میخواستم.
خودم پیش قدم شدم و اجازه عقب نشینی بهش ندادم و لب هاش رو به کام گرفتم.
سریع دست هاش پشت کمرم نشست و تو بوسه همراهیم کرد.
سفت و عمیق تن خیسم رو به تن خیسش فشرد و انقدر بوسه مون خشن و پر التهاب شده بود که دلم میخواست تو همین آب خودش رو سفت و بدوت انعطاف تو واژنم فرو کنه.
با نفس نفس و چشم های بسته دستم رو به سمت باکسرش بردم و لبه شو گرفتم و به سختی اونو تا رون هاش پایین کشیدم.
سر قارچی شکل آلتش رو لمس کردم که دست شیخ با خشونت روی سوتینم نشست و سینه مو فشار داد.
تو دهنش "اومی" کردم و براش تو آب هندجاب رفتم.
از داغی آلتش واژنم خیس شد و چشم هام رو آروم باز کردم.
شیخ شاپور هم با نفس نفس چشم های سرخش رو باز کرد و با حرص و عجولانه بند سوتینم رو باز کرد که سینه هام بخاطر مشت و مالش های خودش بزرگتر شده بود رو به چنگ گرفت و هردو رو بهم چسبوند.
زبونش رو دور نوک هاش چرخوند و آه بلندم تو فضای استخر پیچید و منم همزمان نوک آلتش رو فشاری دادم که هیسی از لذت و حرص کشید.