#گریز_از_تو
#پارت_1038
_چند ماهه رو زانوهام میرم تا وقتی منو بینی مثل بقیه حس نکنی یه جنایتکار آشغال روبروت وایستاده. چند ماهه تلاش کردم تا با تو شبیه یه آدم عادی زندگی کنم... مثل بقیه مردا باشم، که اگه خود واقعیم سیاهه حداقل جلوی دختری که دوسش دارم خاکستری باشم. موفق نشدم نه؟!
دمای هوا طوری نبود که بتواند برای سرمای ناگهانی تنش دلیل محکمی پیدا کند. هیچ چیز سر جایش نبود.
_صبح که پیراهنمو تنم کردی یاسمین خودم بودی، الان دختری هستی که یه شب پاییزی تو ماشینم پیداش کردم.
چشمهای یاسمین آینه تمام نمای ذهن بهم ریخته اش بود و زبانش، دستی برای بیرون کشیدن افکارش!
_شمیم نامزدت نبود؟
ارسلان چشم هایش کوتاه بست. پلکی زد و رگه های قرمز بیشتر خودی نشان دادند.
_بود... نامزد بودیم.
قطره اشک درشتی که زاییده ی استیصال بود روی گونه ی یاسمین چکید!
_بهش علاقه داشتی؟
ارسلان محکم بود. مثل کوهی که خود را برای ریزش ناگهانی بهمن آماده کرده بود.
_من بهش کوچکترین علاقه ای نداشتم.
نفس عمیق یاسمین شبیه کور سوی امید برای خلاص شدن از این باتلاق بود.
_اما اون دوست داشت!
سر ارسلان با صداقتی آشکار تکان خورد.
_اره اون عاشقم شده بود.
چرا هیچ چیز مطابق سناریوی ذهنش پیش نمیرفت؟! این آرامش مسخره از کجا آوار شده بود؟
_یه مدت زیادی باهم تو رابطه بودید؟!
صدایش دیگر به استواری قبل نبود. میلرزید... ارسلان به کف سرامیک ها نگاه کرد.
_اره هفت ماه با هم بودیم.
هفت ماه؟ کم نبود. برای مردی مثل او که به هیچکس نزدیک نمیشد، هفت ماه رابطه کم نبود...!
_تو تمام اون هفت ماه هیچ حسی به اون دختر پیدا نکردی؟
شده بودند شبیه بازپرس و متهم! همینقدر زجرآور... یکی سوال میپرسید و دیگری قدم به قدم با سری پایین اعتراف میکرد.
_نه... واسه نتیجه رابطه ایی که مشخص بود خودم و خسته نکردم.
مقاومت یاسمین رو به سقوط بود. شاید قد یک جمله ی دیگر توان داشت تا روی پا بماند. بعدش اگر زانوهایش استوار میماند جای تعجب داشت.
_من هدف اون بودم و اون دختر طعمه ی من...
نفس یاسمین گیر کرده بود میان تونل های تنفسی و هربار برای بالا آمدن یک ضربه به سینه اش میکوبید.
_انکارش نمیکنم. من کشتمش... نفسش... تو همین خونه واسه همیشه رفت!
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to
#پارت_1038
_چند ماهه رو زانوهام میرم تا وقتی منو بینی مثل بقیه حس نکنی یه جنایتکار آشغال روبروت وایستاده. چند ماهه تلاش کردم تا با تو شبیه یه آدم عادی زندگی کنم... مثل بقیه مردا باشم، که اگه خود واقعیم سیاهه حداقل جلوی دختری که دوسش دارم خاکستری باشم. موفق نشدم نه؟!
دمای هوا طوری نبود که بتواند برای سرمای ناگهانی تنش دلیل محکمی پیدا کند. هیچ چیز سر جایش نبود.
_صبح که پیراهنمو تنم کردی یاسمین خودم بودی، الان دختری هستی که یه شب پاییزی تو ماشینم پیداش کردم.
چشمهای یاسمین آینه تمام نمای ذهن بهم ریخته اش بود و زبانش، دستی برای بیرون کشیدن افکارش!
_شمیم نامزدت نبود؟
ارسلان چشم هایش کوتاه بست. پلکی زد و رگه های قرمز بیشتر خودی نشان دادند.
_بود... نامزد بودیم.
قطره اشک درشتی که زاییده ی استیصال بود روی گونه ی یاسمین چکید!
_بهش علاقه داشتی؟
ارسلان محکم بود. مثل کوهی که خود را برای ریزش ناگهانی بهمن آماده کرده بود.
_من بهش کوچکترین علاقه ای نداشتم.
نفس عمیق یاسمین شبیه کور سوی امید برای خلاص شدن از این باتلاق بود.
_اما اون دوست داشت!
سر ارسلان با صداقتی آشکار تکان خورد.
_اره اون عاشقم شده بود.
چرا هیچ چیز مطابق سناریوی ذهنش پیش نمیرفت؟! این آرامش مسخره از کجا آوار شده بود؟
_یه مدت زیادی باهم تو رابطه بودید؟!
صدایش دیگر به استواری قبل نبود. میلرزید... ارسلان به کف سرامیک ها نگاه کرد.
_اره هفت ماه با هم بودیم.
هفت ماه؟ کم نبود. برای مردی مثل او که به هیچکس نزدیک نمیشد، هفت ماه رابطه کم نبود...!
_تو تمام اون هفت ماه هیچ حسی به اون دختر پیدا نکردی؟
شده بودند شبیه بازپرس و متهم! همینقدر زجرآور... یکی سوال میپرسید و دیگری قدم به قدم با سری پایین اعتراف میکرد.
_نه... واسه نتیجه رابطه ایی که مشخص بود خودم و خسته نکردم.
مقاومت یاسمین رو به سقوط بود. شاید قد یک جمله ی دیگر توان داشت تا روی پا بماند. بعدش اگر زانوهایش استوار میماند جای تعجب داشت.
_من هدف اون بودم و اون دختر طعمه ی من...
نفس یاسمین گیر کرده بود میان تونل های تنفسی و هربار برای بالا آمدن یک ضربه به سینه اش میکوبید.
_انکارش نمیکنم. من کشتمش... نفسش... تو همین خونه واسه همیشه رفت!
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to