#گریز_از_تو
#پارت_1037
کلمه ی ترسناک با تک تک حروفش شد گردی قرمز که میان انبوه خشم پاشید به چشمهای ارسلان و عنبیه ی مشکی رنگش را چند رنگ کرد. یاسمین لب گزید. قدم عقب گذاشت و زیر فشار خودخوری هایش سعی کرد اشک هایش را کنترل کند. در حد فاصل ثانیه های سکوتشان اردلان با احتیاط قدم جلو گذاشت و این سکوت پوچ را شکاند.
_تو رو خدا یکم آروم باشید، بگید چیشده... اخه شما که صبح حالتون خوب بود.
یاسمین با درد سرش را پایین انداخت. طولی نکشید که خودداری اش مغلوب بغض شد و آب بینی اش همراه اشک هایش راه افتاد.
_من برات ترسناکم؟
چقدر درد میان واژه هایش خفته بود. جلو رفت... یک قدم و روی همان قدم هم ایستاد تا بیش از حد به او نزدیک نشود.
_تو منو نمیشناسی یاسمین؟ نمیشناسی؟
نگاه دخترک مانده بود به کف سرامیک ها و سرمایی عجیب از مرز باریک جوراب هایش به تنش میرسید.
_سرت و بیار بالا و نگاهم کن.
اردلان قدمی دیگر جلو رفت و بازهم مداخله کرد.
_داداش یکم آروم باش. یاسمین جان؟!
امشب حتی آرامش بی بدیل صدای اردلان هم نمیتوانست به مصاف این بلبشوی از پیش تعیین شده برود. یاسمین با جان کندن سر بلند کرد و مسیر نگاهش را مستقیم سمت اردلان کشاند.
_میشه تنهامون بذاری؟
اردلان جا خورد.
_چرا؟ دارم از نگرانی میمیرم اونوقت اجازه بدم تنها بمونید؟
نگاه ارسلان حتی یک اپسیلون از روی صورت یاسمین جا به جا نشد. ایستاده بود تا جواب سوالش را بگیرد. با همان رگه های قرمز که خط انداخته بود توی چشمانش...
_برو و بذار ما حرفامون و بزنیم. اگه بحثی بالا بگیره یا دعوا شه تو حتما متوجه میشی.
اردلان چند ثانیه خیره اش ماند و با دیدن لبخند سرد و تلخ او، قدم های سستش را سمت پله ها کشاند. یاسمین با اطمینان از رفتن او، سر چرخاند سمت چهره ی بی انعطاف مردی که یک لنگه پا منتظر ادامه بحث بود.
فکر میکرد وقتی با او روبرو شود مثل یک اتش زیر خاکستر، فوران کند. تمام عکس ها را بکوبد توی صورتش و آن نامه را بلند بلند بخواند و بعدش در اوج ناامیدی و گریه و بغض فریاد بزند که باردار است. وقتی خانه ی شایان بود این سناریو را چیده و کل روز بهش فکر کرده بود. اما هیچ چیز آنطور پیش نمیرفت. حتی واکنش مرد روبرویش.
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to
#پارت_1037
کلمه ی ترسناک با تک تک حروفش شد گردی قرمز که میان انبوه خشم پاشید به چشمهای ارسلان و عنبیه ی مشکی رنگش را چند رنگ کرد. یاسمین لب گزید. قدم عقب گذاشت و زیر فشار خودخوری هایش سعی کرد اشک هایش را کنترل کند. در حد فاصل ثانیه های سکوتشان اردلان با احتیاط قدم جلو گذاشت و این سکوت پوچ را شکاند.
_تو رو خدا یکم آروم باشید، بگید چیشده... اخه شما که صبح حالتون خوب بود.
یاسمین با درد سرش را پایین انداخت. طولی نکشید که خودداری اش مغلوب بغض شد و آب بینی اش همراه اشک هایش راه افتاد.
_من برات ترسناکم؟
چقدر درد میان واژه هایش خفته بود. جلو رفت... یک قدم و روی همان قدم هم ایستاد تا بیش از حد به او نزدیک نشود.
_تو منو نمیشناسی یاسمین؟ نمیشناسی؟
نگاه دخترک مانده بود به کف سرامیک ها و سرمایی عجیب از مرز باریک جوراب هایش به تنش میرسید.
_سرت و بیار بالا و نگاهم کن.
اردلان قدمی دیگر جلو رفت و بازهم مداخله کرد.
_داداش یکم آروم باش. یاسمین جان؟!
امشب حتی آرامش بی بدیل صدای اردلان هم نمیتوانست به مصاف این بلبشوی از پیش تعیین شده برود. یاسمین با جان کندن سر بلند کرد و مسیر نگاهش را مستقیم سمت اردلان کشاند.
_میشه تنهامون بذاری؟
اردلان جا خورد.
_چرا؟ دارم از نگرانی میمیرم اونوقت اجازه بدم تنها بمونید؟
نگاه ارسلان حتی یک اپسیلون از روی صورت یاسمین جا به جا نشد. ایستاده بود تا جواب سوالش را بگیرد. با همان رگه های قرمز که خط انداخته بود توی چشمانش...
_برو و بذار ما حرفامون و بزنیم. اگه بحثی بالا بگیره یا دعوا شه تو حتما متوجه میشی.
اردلان چند ثانیه خیره اش ماند و با دیدن لبخند سرد و تلخ او، قدم های سستش را سمت پله ها کشاند. یاسمین با اطمینان از رفتن او، سر چرخاند سمت چهره ی بی انعطاف مردی که یک لنگه پا منتظر ادامه بحث بود.
فکر میکرد وقتی با او روبرو شود مثل یک اتش زیر خاکستر، فوران کند. تمام عکس ها را بکوبد توی صورتش و آن نامه را بلند بلند بخواند و بعدش در اوج ناامیدی و گریه و بغض فریاد بزند که باردار است. وقتی خانه ی شایان بود این سناریو را چیده و کل روز بهش فکر کرده بود. اما هیچ چیز آنطور پیش نمیرفت. حتی واکنش مرد روبرویش.
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to