#گریز_از_تو
#پارت_1031
شایان عصبی دهان باز کرد تا جوابش را بدهد که همان موقع موبایلش زنگ خورد و حرف در دهانش ماسید. با دیدن شماره ی بیمارستان بی معطلی جواب داد. چهره ی درهمش پس از چند ثانیه مکث باز شد و نگاهش خیره ماند به یاسمین که انگار میان فضا راه میرفت. با یک بی وزنی عجیب معلق مانده بود میان زمین و آسمان!
شایان تماسش را قطع کرد و با دزدیدن نگاهش از او، دستی به پیشانی اش کشید.
_جواب آزمایشت مثبته...
طرح پوزخند روی لب های یاسمین دست کمی از شمایل ابرهای طوفانی نداشت! نه خوشحالی معنی داشت، نه ترس و نه حتی غمی که دست از سر زندگی اش برنمیداشت.
_فعلا بهتره این قضیه و فراموش کنی و به فکر خلاص شدن از اون بچه باشیم.
_چه راحت نسخه ی همه چی و میپیچید دکتر... هم شما هم خواهرزاده تون.
مردمک چشم های شایان گشاد شد. حس کرد گوش هایش اشتباه شنیده...
_چی گفتی؟!
یاسمین پوزخندش را تکرار کرد. دیوانه شده بود. از همان لحظه که نامه را خواند تا همین حالا مغزش درست کار نمیکرد.
_نسخه ی اون دختر بیچاره رو همینطوری پیچیدین؟! به همین سادگی حکمشو صادر کردید؟
سر شایان با لرزش بدی پس رفت. خلاء های ذهن یاسمین همان بغضی بود که سعی داشت صدای بلندش را خفه کند اما از پس تیرگی چشمانش برنمیآمد.
_اگه ارسلان بفهمه من باردارم حتما نسخه ی منم میپیچه شایان خان. حالا به هر شکلی که شده...
شبیه آدمی رو به احتضار لبخند میزد. دیوانه وار و بی هدف!
_مگه جز خودش و منافعش چیزی اهمیت داره؟ اصلا مگه مهمه که دیگران دل دارن، قلب دارن. شاید...
_این حرفا، حرفای تو نیست یاسمین. الان عصبی هستی، دیوونه شدی و نمیفهمی چی میگی.
_شاید عقل من درست کار نکنه. اما چشمام خوب میبینن. توی اون عکسا ارسلان بود با همون دختر. اون نامه هم واقعیتی رو مشخص کرد که...
شایان میان حرفش بی طاقت خودش را جلو کشید. دست او را گرفت و سعی کرد با زبانی نرم و فارغ از هرگونه جانبداری او را آرام کند اما یاسمین دستش از دست او بیرون کشید و نگاهش را سمتی دیگر فراری داد. نفس شایان توی سینه اش ماند:
_یاسمین؟
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to
#پارت_1031
شایان عصبی دهان باز کرد تا جوابش را بدهد که همان موقع موبایلش زنگ خورد و حرف در دهانش ماسید. با دیدن شماره ی بیمارستان بی معطلی جواب داد. چهره ی درهمش پس از چند ثانیه مکث باز شد و نگاهش خیره ماند به یاسمین که انگار میان فضا راه میرفت. با یک بی وزنی عجیب معلق مانده بود میان زمین و آسمان!
شایان تماسش را قطع کرد و با دزدیدن نگاهش از او، دستی به پیشانی اش کشید.
_جواب آزمایشت مثبته...
طرح پوزخند روی لب های یاسمین دست کمی از شمایل ابرهای طوفانی نداشت! نه خوشحالی معنی داشت، نه ترس و نه حتی غمی که دست از سر زندگی اش برنمیداشت.
_فعلا بهتره این قضیه و فراموش کنی و به فکر خلاص شدن از اون بچه باشیم.
_چه راحت نسخه ی همه چی و میپیچید دکتر... هم شما هم خواهرزاده تون.
مردمک چشم های شایان گشاد شد. حس کرد گوش هایش اشتباه شنیده...
_چی گفتی؟!
یاسمین پوزخندش را تکرار کرد. دیوانه شده بود. از همان لحظه که نامه را خواند تا همین حالا مغزش درست کار نمیکرد.
_نسخه ی اون دختر بیچاره رو همینطوری پیچیدین؟! به همین سادگی حکمشو صادر کردید؟
سر شایان با لرزش بدی پس رفت. خلاء های ذهن یاسمین همان بغضی بود که سعی داشت صدای بلندش را خفه کند اما از پس تیرگی چشمانش برنمیآمد.
_اگه ارسلان بفهمه من باردارم حتما نسخه ی منم میپیچه شایان خان. حالا به هر شکلی که شده...
شبیه آدمی رو به احتضار لبخند میزد. دیوانه وار و بی هدف!
_مگه جز خودش و منافعش چیزی اهمیت داره؟ اصلا مگه مهمه که دیگران دل دارن، قلب دارن. شاید...
_این حرفا، حرفای تو نیست یاسمین. الان عصبی هستی، دیوونه شدی و نمیفهمی چی میگی.
_شاید عقل من درست کار نکنه. اما چشمام خوب میبینن. توی اون عکسا ارسلان بود با همون دختر. اون نامه هم واقعیتی رو مشخص کرد که...
شایان میان حرفش بی طاقت خودش را جلو کشید. دست او را گرفت و سعی کرد با زبانی نرم و فارغ از هرگونه جانبداری او را آرام کند اما یاسمین دستش از دست او بیرون کشید و نگاهش را سمتی دیگر فراری داد. نفس شایان توی سینه اش ماند:
_یاسمین؟
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to