Репост из: شیطان مونث
آه..آروم تر اوستا...داداشم صدامونو میشنوه لعنتی....
هر چی من سعی میکردم آروم آه و ناله کنم اوستا بدتر منو میبوسید و حین تلمبه زدن هاش آه میکشید و همینم منو میترسوند که آرین صدامونو از تو اتاق نشنوه.
-هیسسس فقط لذت ببر خانومم...اوووف چه بدنت منو از خود بی خود میکنه لعنتی...دومین باره تو امروز ترتیب اون هلو خوشمزتو میدم.
با شیطنت همونطور که رو صندلی و بین پاهاش نشسته بودم و هی کلفتشو به پایین تنم میکوبید بوسه ای رو لبش زدم و گفتم:
-خب وقتی آنقدر خوشتیپ میکنی میای خونمون هلوی منم هی میخوادت عشقم
-اوووف من قربون اون هلوی صورتیت برم که با پایین تنم هم نظره همیشه
اینو گفت و با تند شدن ضربه هاش و بعد اون خالی شدن شیره وجودش داخلم این دستگیره در بود که پایین کشیده شد و صدای آرین تو اتاق پیچید:
-داری چه غلطی میکنی اوستا...!!.
https://t.me/+p-KWCEvyxJswMjA0
https://t.me/+p-KWCEvyxJswMjA0
رابطه با آبحی دوستت🤤🔥
هر چی من سعی میکردم آروم آه و ناله کنم اوستا بدتر منو میبوسید و حین تلمبه زدن هاش آه میکشید و همینم منو میترسوند که آرین صدامونو از تو اتاق نشنوه.
-هیسسس فقط لذت ببر خانومم...اوووف چه بدنت منو از خود بی خود میکنه لعنتی...دومین باره تو امروز ترتیب اون هلو خوشمزتو میدم.
با شیطنت همونطور که رو صندلی و بین پاهاش نشسته بودم و هی کلفتشو به پایین تنم میکوبید بوسه ای رو لبش زدم و گفتم:
-خب وقتی آنقدر خوشتیپ میکنی میای خونمون هلوی منم هی میخوادت عشقم
-اوووف من قربون اون هلوی صورتیت برم که با پایین تنم هم نظره همیشه
اینو گفت و با تند شدن ضربه هاش و بعد اون خالی شدن شیره وجودش داخلم این دستگیره در بود که پایین کشیده شد و صدای آرین تو اتاق پیچید:
-داری چه غلطی میکنی اوستا...!!.
https://t.me/+p-KWCEvyxJswMjA0
https://t.me/+p-KWCEvyxJswMjA0
رابطه با آبحی دوستت🤤🔥