تو بالکن سیگار میکشیدم که با شنیدن صدای هق هقای زن داداشم جا خوردم !!
این روزا روشن روزای خیلی سختی رو گذرونده بود !!
هیچوقت فک نمیکردم یه روز حتی تحمل صدای دختر عمومم برام قابل تحمل بشه !!
ازشون بیزار بودم ،
ولی این روزا با شنیدن حرفاش...
نتونستم تحمل کنم و سیگارو خاموش کردم و از پله ها بالا رفتم !!
درسته آدم دختر بازی بودم ولی هر کس اصول خاص خودشو داره !!
دلم نمیخواست بلایی سر خودش بیاره !!
در زدم و بدون مکث داخل رفتم ..
با دیدن صحنه مقابلم چشمام گرد شد و سریع صورتمو برگدوندم !!
زن داداشم تو اتاقش لختِ 💦 لخت😳 جلو آینه ایستاده بود و خودشو وارسی میکرد!!❌
Link
Link
حدس میزدم بخاطر چی باشه !
برادرم با اون کاری که کرد اعتماد به نفسو تو این دختر کشت ..
مخصوصا با حرفایی که بعدش تحویل روشن داد !
واقعا حس میکردم داره در حق این دختر ظلم میشه !!
نفسمو حبس کردم .
عجب بدنی داشت ..
تکون خوردن #مردو🔥نگیمو تو شلوارکم حس میکردم !!
سرفه ای کردم و گفتم :
ـ صدای گریه تو شنیدم .
فک نمیکردم اینجوری تو اتاق باشی
شرمنده !!
اومدم برم که یه دست دخترونه دور کمرم حلقه شد !
دستشو تو شلوارکم برد و رو مردونگیم گذاشت .
با صدایی که معلوم بود ساعت ها گریه کرده گفت :
_میخوام چند دقیقه به هیچی فک نکنم !!
پس تا صبح منو رو این تخت ...
حرفشو ادامه نداد.
باورم نمیشد روشن داشت همچین حرفی میزد!!
اومدم برم که محکم تر منو نگهداشت و گفت :
_بهم ثابت کن که داداش دروغ میگفت و من تو رابطه خیلی هم کارم خوبه !!
اگه بهم ثابت کنی میتونی هر شب منو تا صبح داشته باشی !!
هر ثانیه تحمل اون چیزی که تو شلوارم بود سخت تر میشد !
نتونستم تحمل کنم .
برگشتم و بغلش کردم !!
امیدوار بودم از این کار پشیمون نشم .
بردمش روتختو با یه حرکت خیلی محکم اونو..💦🔞https://t.me/+xuCZClPH36cwODI8https://t.me/+xuCZClPH36cwODI8https://t.me/+xuCZClPH36cwODI8