Ⓜ️ سادهسازی افراطی!
➕ذهن ما از پیچیدگی و ابهام گریزان و متنفر است. سیاستمداران اغلب مشکلات را به یک عامل ساده تقلیل میدهند تا راهحلی سریع و قابلفهم ارائه دهند.
➕مثلا متهم کردن اینترنت و شبکههای اجتماعی بهعنوان عامل افزایش طلاق، بدون در نظر گرفتن عوامل اقتصادی و اجتماعی دیگر! سادهسازی افراطی زمانی رخ میدهد که افراد برای درک یا توضیح یک موضوع پیچیده، از جزئیات مهم چشمپوشی کرده و بهجای آن، به توضیحات سادهتر اما ناقص یا گمراهکننده تکیه میکنند.
⭕️ این خطای شناختی چهار نشانه مهم دارد:
🔻۱. نادیده گرفتن پیچیدگی
عوامل متعدد و تعاملات پیچیده بین آنها را نادیده میگیریم.
🔻۲. تاکید بر عوامل آشکار و ساده
تمرکز بر عوامل سادهتر و قابلمشاهده بهجای عوامل پنهان یا کمتر آشکار.
🔻۳. استفاده از کلیشهها
استفاده از الگوهای ذهنی سادهشده برای تفسیر مسائل پیچیده (مثلا کار کار انگلیسیهاست).
🔻۴. کاهش ابعاد مسأله
تبدیل مسائل چندعلتی به مسائل تکعلتی یا خطی.
➖ چه میتوان کرد؟ به خودمان یادآوری کنیم که هیچ پدیده مهم اجتماعی، تکعلیتی نیست.
➖ تکنیک چند چرایی. لزوما علتهای اولی که به ذهن ما میرسد علت اصلی نیست. میتوان از هر علتی که به ذهنمان میرسد بپرسم چرا؟ بعد مجدد بپرسیم چرا؟ الی آخر!
➖ عمدا تضاد کارکردی ایجاد کنیم. با دعوت از متخصصان از رشتههای متنوع بین آنان گفتوگوهای چالشی ایجاد کنیم. مراجعه به متخصصان برای ریشهیابی کمک میکند که خیلی سادهانگارانه به مسائل نگاه نکنیم.
➖ استفاده از تفکر سیستمی، سیستم داینامیکس (پویاییشناسی سیستمی) و گاهی اوقات راهی نداریم جز مدلهای ریاضی یا شبیهسازیهای کامپیوتری یا مدلهای اقتصادسنجی.
➖ بررسی تجربیات بینالمللی
📝برداشت آزاد از کانال مجتبی لشکربلوکی +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕ذهن ما از پیچیدگی و ابهام گریزان و متنفر است. سیاستمداران اغلب مشکلات را به یک عامل ساده تقلیل میدهند تا راهحلی سریع و قابلفهم ارائه دهند.
➕مثلا متهم کردن اینترنت و شبکههای اجتماعی بهعنوان عامل افزایش طلاق، بدون در نظر گرفتن عوامل اقتصادی و اجتماعی دیگر! سادهسازی افراطی زمانی رخ میدهد که افراد برای درک یا توضیح یک موضوع پیچیده، از جزئیات مهم چشمپوشی کرده و بهجای آن، به توضیحات سادهتر اما ناقص یا گمراهکننده تکیه میکنند.
⭕️ این خطای شناختی چهار نشانه مهم دارد:
🔻۱. نادیده گرفتن پیچیدگی
عوامل متعدد و تعاملات پیچیده بین آنها را نادیده میگیریم.
🔻۲. تاکید بر عوامل آشکار و ساده
تمرکز بر عوامل سادهتر و قابلمشاهده بهجای عوامل پنهان یا کمتر آشکار.
🔻۳. استفاده از کلیشهها
استفاده از الگوهای ذهنی سادهشده برای تفسیر مسائل پیچیده (مثلا کار کار انگلیسیهاست).
🔻۴. کاهش ابعاد مسأله
تبدیل مسائل چندعلتی به مسائل تکعلتی یا خطی.
➖ چه میتوان کرد؟ به خودمان یادآوری کنیم که هیچ پدیده مهم اجتماعی، تکعلیتی نیست.
➖ تکنیک چند چرایی. لزوما علتهای اولی که به ذهن ما میرسد علت اصلی نیست. میتوان از هر علتی که به ذهنمان میرسد بپرسم چرا؟ بعد مجدد بپرسیم چرا؟ الی آخر!
➖ عمدا تضاد کارکردی ایجاد کنیم. با دعوت از متخصصان از رشتههای متنوع بین آنان گفتوگوهای چالشی ایجاد کنیم. مراجعه به متخصصان برای ریشهیابی کمک میکند که خیلی سادهانگارانه به مسائل نگاه نکنیم.
➖ استفاده از تفکر سیستمی، سیستم داینامیکس (پویاییشناسی سیستمی) و گاهی اوقات راهی نداریم جز مدلهای ریاضی یا شبیهسازیهای کامپیوتری یا مدلهای اقتصادسنجی.
➖ بررسی تجربیات بینالمللی
📝برداشت آزاد از کانال مجتبی لشکربلوکی +++
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی