Taste Of Music


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Музыка


در زندگی، مطالعه‌ دل غنیمت است
خواهی بخوان و خواه نخوان، ما نوشته‌ایم
«بیدل دهلوی»

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Музыка
Статистика
Фильтр публикаций



476 0 37 1 14

Репост из: Cinema Dreaming (Archive)
David Lynch (1946 — 2025) 🖤😭😭



464 0 29 1 13

صفحه‌ای از فصل «قلب در دست» بود و به شکل داستانی واقعی درباره‌ی نخستین اقامت راینر ماریا ریلکه در پاریس نوشته شده بود.
ریلکه عادت داشت -به همراه دختری- در میدانی که زنی در آن گدایی می‌کرد، پیاده‌روی کند. زن گدا همیشه در نقطه‌ای ثابت می‌نشست، به کسی نگاه نمی‌کرد، درخواست کمک نمی‌کرد، و وقتی صدقه‌ای می‌دادند تشکر نمی‌کرد. باوجودی که دوست ریلکه همیشه به او پول می‌داد، ریلکه هرگز چیزی نمی‌بخشید.
سرانجام روزی دوستش از او پرسید چرا دست در جیبش نمی‌کند، و ریلکه جواب داد، «قلب او به هدیه نیاز دارد نه دستش.»
چند روز بعد ریلکه یک شاخه گل سرخ در دستان خشک و ترک‌خورده‌ی زن گذاشت. ناگهان اتفاق شگفت‌انگیزی رخ داد. زن سرش را بلند کرد، و دستان ریلکه را غرق بوسه کرد، سپس از جایش برخاست و میدان را ترک کرد، در حالی‌که شاخه‌ی گل را تکان‌تکان می‌داد. محل نشستن او یک هفته‌ای خالی ماند، و بعد از آن د‌وباره پیدایش شد و سر جایش نشست.
دوست‌دختر ریلکه از او پرسید، «آخر تمام این‌روزها چگونه امورش را گذرانده، در حالی‌که گدایی نکرده؟»
ریلکه پاسخ داد، «با گل سرخ.»

@Tastes_Of_Music

عشق با حروف کوچک
فرانسس میرالس

618 0 30 3 14

◾️| #Vocal | #Folk
❄️ | @Tastes_Of_Music

679 0 34 2 10

به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم
به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم

من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودم مران
که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم

منم ای بَرید و دو چشم تر ز فراق آن مه نوسفر
به مراد خود برسی اگر به مراد خود برسانیم

چو برآرم از ستمش فغان گله سر کنم من خسته جان
برد از شکایت خود زبان به تفقدات زبانیم

به هزار خنجرم ار عیان زند از دلم رود آن زمان
که نوازد آن مه مهربان به یکی نگاه نهانیم

ز سموم سرکش این چمن همه سوخت چون بر و برگ من
چه طمع به ابر بهاری و چه زیان ز باد خزانیم

شده‌ام چو هاتف بینوا به بلای هجر تو مبتلا
نرسد بلا به تو دلربا گر از این بلا برهانیم

- هاتف اصفهانی



969 0 37 3 10

بیلی فاکنر در دوران شکل‌گیری شخصیتش دو سبک زندگی مختلف را تجربه کرد. مادرش او را به زندگی ساکن، هنری و ادبی ترغیب می‌کرد و پدرش او را به سوی زندگی اجتماعی، مردانه و پرجنب و جوش سوق می‌داد. بیلی‌ جوان هر دو جهان را دوست می‌داشت، اما روز به روز بیشتر در عالم مادرش فرو می‌رفت و مایه ناامیدی و در مواقعی تحقیر پدر می‌شد. با وجود این، بیلی، چه در طول زندگی واقعی‌اش چه در عالم ادبیات، در پی آن بود که به خودش و دیگران ثابت کند همان‌طور که پدرش می‌خواهد سرسختی و اقتداری مردانه دارد. آن‌مواقعی که بیلی جوان میان دو خواسته متناقض پدر و مادرش گرفتار می‌شد، قطعا حسی را تجربه می‌کرد که فاکنر نویسنده در توصیف یکی از شخصیت‌های داستانی جذابش، سارتی اسنوپس، در داستان کوتاه «انبارسوزی» بیان کرده‌است :
« وحشت و اندوه، او را به دو سو می‌کشیدند، انگار میان دوگله اسب گیر افتاده باشد.»


- خودم و جهان: زندگی‌نامه ویلیام فاکنر
- رابرت وین همبلین

◽️ | #NonVocal | #Ambient
🌧 | @Tastes_Of_Music

1.1k 0 46 34 15

نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم اگر یار همان است که بود

#صائب_تبریزی


Now it's been ten thousand years
Man has cried a billion tears
For what, he never knew, now man's reign is through
But through eternal night, the twinkling of starlight
So very far away, maybe it's only yesterday

Happy 2025 🤍

▫️ | #Vocal • #Classic_Rock • #Rock
☕️ | @Tastes_Of_Music


درست همان‌طور که طلوع به غروب و خاک به خاک می‌انجامد، همان‌طور که هر رودخانه‌ای به دریا می‌ریزد، انسان هم به آغوش فراموشی می‌رود...

- نجیب‌زاده‌ای در مسکو
- آمور تولتز ترجمه مصطفی احمدی

◽️ | #NonVocal | #Soundtrack
🌧 | @Tastes_Of_Music










آسمان ابری و دلگیر بود و نم‌نم می‌بارید. مردم، با آن چترهایی که بالای سرشان گرفته بودند، گویی به تصویری نمادین از سوگواری و پریشانی سروشکل می‌دادند. وقتی دون‌ خوسهٔ کشیش، آن مرد ربانی، بالای سر تابوتِ کنار قبر دعا خواند، سرمایی به جان دانیل جغد افتاد. در پس آن هق‌هق‌های فروخورده و هزاران اشکِ مهارشده سکوتی همهٔ اطرافش را فرا گرفته بود. همان لحظه بود که دانیل جغد گرمای دستی دوستانه را در دست خود حس کرد و سر برگرداند. اوکا-اوکا بود. ‌پشت آن نگاه کودکانه نگاهی جدی بود آکنده از ناتوانی و تسلیم. دانیا جغد دلش خواست همان جا با تابوت و اوکا-اوکا تنها بماند و، همان‌طور دست در دست، روی گیسوان طلایی دخترک زارزار اشک بریزد. حالا که تابوت را کنار قبر می‌دید، پشیمان شد که دربارهٔ صدای کبک‌ها هنگام پرواز، سوتَک جیجاق‌ها و مزهٔ جای زخم با گره بحث کرده بود. گره حالا بی‌پناه بود و دانیل جغد بی‌قیدوشرط و با تمام وجود با تمام حرف‌های او موافق بود.

@Tastes_Of_Music

مسیر زندگی
میگل دلیبِس


▫️ | #Vocal • #Folk • #Indie
☕️ | @Tastes_Of_Music




می وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن

که شراب ناامیدی غم درد سر ندارد

- وحشی بافقی

◽️ | #NonVocal | #traditional
🌧 | @Tastes_Of_Music



1.8k 0 44 26 11
Показано 20 последних публикаций.