فهمیدم که اون خونه صاحبش یڪ پیرزن جادوگر بوده نکته ترسناڪ داستان اینجا بود که اون زن و کشته بودن و دقیقا وسط حیاط دفن کرده بودن اما پدرومادرم بعداً اینو به ما گفتند که از اون خونه رفتیم نمیدونم کے اون زن و کشته بود ولے مطمئنا کار انسانے بوده که اون پیرزن بلایے سرش آورده بوده چون جادوگرے جماعت آخر عاقبتش میشه همین دیگه مادرم میگفت وقتے از اون دعانویس سوال کرده بودن که چه کسے اینکارو با اون پیرزن کرده دعانویس گفته بوده که اینو نمیتونم بهتون بگم ما از اونجا رفتیم و مادرم تا آخر عمرش با اون سکته یا بهتره بگم سیلے هنوزم صورتش کج مونده😢 و بعد از چند سال میدیدم که مادرم توو خواب موجوداتے رو هنوزم میبینه که میخوان بلایے رو سر بچه هاش بیارن البته اون دعانویس یه حرف دیگه اے رو به مادرم گفته بود اونم این بود که مادرم دوتا از بچه هاے جن رو بطور ناخواسته با ریختن آبجوش روے زمین و بسم الله نگفتن کشته بوده البته الان یه یکسالے میشه که دیگه چیزے نمیبینه که اونم به همسایه اے برامون اومد که نمیدونم فرستاده خدا بود یا هرچیز دیگه اے نمیدونم که بعد چند ماه از اونجا رفتن اون دعانویس به مادرم گفت که نماز بخون و عشقت به خدارو با عبادت انجام بده و اون موجودات رو از خودت دور کن داستان ما اینجا به آخر خودش رسید و از شما دوستان ممنونم که داستانمو به گوش سپردید و همچنین از ادمین کانال ممنونم که این چنل و زده تا ما بتونیم حرف هایے که کسے باورش نمیکنه رو اینجا بذاریم تا بتونیم رازے که تو دلمون محفوظ نگه داشتیم و از شرش خلاص شویم دوستدار شما ایمان❤️🙌
🆔 @Storiscary | داستان ترسناک
🆔 @Storiscary | داستان ترسناک