پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شود
دوباره میسازم، آسمانِ آبی را
کنار میزنم از متن، پردهی شب را
که جیکجیک کند صبحِ آفتابی را
پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شود
که ترس، منتظرِ هیچکس نخواهد بود
که تا ابد میخوابیم روی بالشِ ابر
که سرنوشت من و تو، قفس نخواهد بود
پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شود
که جیکجیک کند مثل یک پرندهی شاد
نترسد از صیّاد و شکارچی چون که
تفنگهای قدیمی شکوفه خواهد داد!
پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شود
که اسمِ حذف شده از کتاب، «شلّیک» است!
که آب و دانه زیاد است مثل آزادی
که صادقانه بگویم: بهار نزدیک است
پرنده کرد نگاهی به خندهی روباه
پرنده کرد نگاهی به چشمِ موذیِ مار
پرنده کرد نگاهی به میلههای قفس
پرنده کرد نگاهی به حرکتِ کفتار
پرنده کرد نگاهی به لاشهی جفتش
پرنده کرد نگاهی به خونِ روی پَرَش
پرنده کرد نگاهی به بالِ کوچکِ خود
غم بزرگ... و تنهاییِ بزرگترش!
جهانِ مسخرهای که عقبجلو میرفت
پرنده آویزان بود، از طنابِ کلفت
نگاه کرد به تخمِ شکستهاش سرِ میز
پرنده گفت: به تخمم... و هیچچیز نگفت...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
دوباره میسازم، آسمانِ آبی را
کنار میزنم از متن، پردهی شب را
که جیکجیک کند صبحِ آفتابی را
پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شود
که ترس، منتظرِ هیچکس نخواهد بود
که تا ابد میخوابیم روی بالشِ ابر
که سرنوشت من و تو، قفس نخواهد بود
پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شود
که جیکجیک کند مثل یک پرندهی شاد
نترسد از صیّاد و شکارچی چون که
تفنگهای قدیمی شکوفه خواهد داد!
پرنده گفت: به تخمم بگو که جوجه شود
که اسمِ حذف شده از کتاب، «شلّیک» است!
که آب و دانه زیاد است مثل آزادی
که صادقانه بگویم: بهار نزدیک است
پرنده کرد نگاهی به خندهی روباه
پرنده کرد نگاهی به چشمِ موذیِ مار
پرنده کرد نگاهی به میلههای قفس
پرنده کرد نگاهی به حرکتِ کفتار
پرنده کرد نگاهی به لاشهی جفتش
پرنده کرد نگاهی به خونِ روی پَرَش
پرنده کرد نگاهی به بالِ کوچکِ خود
غم بزرگ... و تنهاییِ بزرگترش!
جهانِ مسخرهای که عقبجلو میرفت
پرنده آویزان بود، از طنابِ کلفت
نگاه کرد به تخمِ شکستهاش سرِ میز
پرنده گفت: به تخمم... و هیچچیز نگفت...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2