از فلسفه که در سرمان تب داشت، تا کارمان به پاچه و لب افتاد
تا کارهای روزِ نمیکردم از آسمان تیره به شب افتاد
از موش دمبریدهی آزادی! تا پیکهای مسخرهی شادی!!
از بچهای که تن به نمیدادی تا پریودت دو هفته عقب افتاد
یکعمر انتظار تشنج کرد، پاییز بیقرار تشنج کرد
پای طناب دار تشنج کرد... از گرمی لب تو به تب افتاد
از رقص ترکی دل من با باد، تا خواب کُردیات به امیرآباد
از ماهیانِ گیلکیِ آزاد، تاریخ روی چیز عرب افتاد!
قفلی که نیست روی جهان بودیم، نابودی زمان و مکان بودیم
از گشنگیِ بیرمضان بودیم! تا لکّه روی شورت رجب افتاد!!
دیوار زیر خطکشی ناخن، رقصی به افتخار تو در سالن
از نعرههای تلخ گرامافون... تا سوزنی که روی عصب افتاد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
تا کارهای روزِ نمیکردم از آسمان تیره به شب افتاد
از موش دمبریدهی آزادی! تا پیکهای مسخرهی شادی!!
از بچهای که تن به نمیدادی تا پریودت دو هفته عقب افتاد
یکعمر انتظار تشنج کرد، پاییز بیقرار تشنج کرد
پای طناب دار تشنج کرد... از گرمی لب تو به تب افتاد
از رقص ترکی دل من با باد، تا خواب کُردیات به امیرآباد
از ماهیانِ گیلکیِ آزاد، تاریخ روی چیز عرب افتاد!
قفلی که نیست روی جهان بودیم، نابودی زمان و مکان بودیم
از گشنگیِ بیرمضان بودیم! تا لکّه روی شورت رجب افتاد!!
دیوار زیر خطکشی ناخن، رقصی به افتخار تو در سالن
از نعرههای تلخ گرامافون... تا سوزنی که روی عصب افتاد...
مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2